زمینه های رشد حسادت و ریشه های آن از منظر دین، اخلاق و تربیت (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری
دانشگاه معارف قرآن و عترت(ع)
رشته نهج البلاغه
عنوان
نگارش
بتول نجاریان خوراسگانی
تقدیم به:
با سپاس فراوان از پیشگاه حضرت حق، این پایاننامه تقدیم به اساتید،معلمین و تمامی عزیزانی باد که همگی از ابتدا تا کنون همچون سرچشمهای زلال مرا در مسیر اندوختن علم و دانش از دریای معرفت وجود خویش سیراب ساخته و این حقیر را به دنیای روشن دانشاندوزی رهنمون بودهاند. باشد که با استمداد از الطاف حق و به کارگیری صحیح آن اندوختهها قدردان کوچکی برای جبران زحماتشان باشم.
وبه خانواده مهربانم که صبورانه مرا یاری نمودند.
سپاس بیپایانم نثار مهربانی بی پایانشان باد.
حمد و سپاس بیکران از خداوند متعال که باز هم همچون گذشته در مشکلات یار و یاور و همراهم بود و سختیهای راه را برایم وسیله رشد قرار داد.
و سپاس میگویم و قدر مینهم:
مهربانی، تواضع، تلاشهای دلسوزانه و ارزنده استاد فرهیختهام آقای دکتر شهاب الدین ذوفقاری را به خاطر رهنمودهای سازنده و بی شائبهشان، استاد بزرگوارم آقای مهدی صدرارحامیرا، به خاطر مشورتهای بی دریغشان و اساتید محترم داور، جناب آقای محمدعلیخردمندی وآقای حسن حکمیون که زحمت داوری این پایاننامه را تقبل نمودند.
همچنین از آقای امانیکه به عنوان نمایندهمعاونت پژوهشی دانشگاه قبول زحمت نمودهاند، کمال امتنا ن را دارم.
فهرست صفحه TOC \o "1-3" \h \z \u 2-1- واژه شناسی حسد PAGEREF _Toc6819129 \h 122-2- تعریف حسادت در علم اخلاق PAGEREF _Toc6819130 \h 142-3- تفاوت های غبطه و حسادت PAGEREF _Toc6819131 \h 182-4- ضد حسادت نصح و خیرخواهی PAGEREF _Toc6819132 \h 192-5- سلامت و بیماری روان PAGEREF _Toc6819133 \h 222-5-1- سلامت از دیدگاه اهل لغت PAGEREF _Toc6819134 \h 222-5-2- روان PAGEREF _Toc6819135 \h 232-5-3- روح وبدن و تأثیر آنها بر همدیگر PAGEREF _Toc6819136 \h 242-5-4- سلامت روان از دیدگاه قرآن و حدیث PAGEREF _Toc6819137 \h 252-5-5- تعریف بیماری روانی PAGEREF _Toc6819138 \h 262-5-6- نشانههای بیماری روانی از نظر آیات و روایات PAGEREF _Toc6819139 \h 272-6- نشانه های حسود PAGEREF _Toc6819140 \h 302-6-1- نفاق PAGEREF _Toc6819141 \h 312-6-2- احساس نارضایتی و اندوه PAGEREF _Toc6819142 \h 322-6-3- احساس خشم PAGEREF _Toc6819143 \h 332-6-4- احساس رنج PAGEREF _Toc6819144 \h 342-6-5- احساس حسرت PAGEREF _Toc6819145 \h 352-7- مراتب حسادت PAGEREF _Toc6819146 \h 352-8- زمینه های رشد حسادت PAGEREF _Toc6819147 \h 392-8-1- زمینه های خانوادگی PAGEREF _Toc6819148 \h 392-8-1-3- علل و انگیزه های حسادت در کودکان PAGEREF _Toc6819149 \h 432-8-1-3-1-حسادت فرزند اوّل نسبت به کودکان بعدی PAGEREF _Toc6819150 \h 432-8-1-3-2- برخوردهای تبعیض آمیز PAGEREF _Toc6819151 \h 452-8-1-3-3- احساس محرومیّت PAGEREF _Toc6819152 \h 472-8-1-3-4- توجه نکردن به استعدادها و توانایی فرزندان PAGEREF _Toc6819153 \h 492-8-2- زمینه های فامیلی حسادت PAGEREF _Toc6819154 \h 49حسادت به آشنایان: PAGEREF _Toc6819155 \h 502-8-3- زمینه رشد حسادت در محیط تحصیلی و محیط کار PAGEREF _Toc6819156 \h 522-8-4-زمینه رشد حسادت و توارث PAGEREF _Toc6819157 \h 542-9- ریشه های حسادت از نظر علمای اخلاق PAGEREF _Toc6819158 \h 612-9-1- خباثت نفس و بخل ذاتی نسبت به بندگان خدا PAGEREF _Toc6819159 \h 612-9-2- عداوت و دشمنی PAGEREF _Toc6819160 \h 612-9- 3- حب مشهور شدن وآوازه یافتن PAGEREF _Toc6819161 \h 622-9-4- ترس از باز ماندن از مقصود خود PAGEREF _Toc6819162 \h 632-9-5- تعزّز PAGEREF _Toc6819163 \h 632-9-6- تکبّر PAGEREF _Toc6819164 \h 642-9-7- تعجّب واستعباد PAGEREF _Toc6819165 \h 652-10- ریشهیابی حسادت در ضعف باورهای دینی PAGEREF _Toc6819166 \h 662-10- 1- ضعف ایمان به حکمت خداوند PAGEREF _Toc6819167 \h 682-10- 2-تزلزل در پایههای ایمان به پروردگار PAGEREF _Toc6819168 \h 712-10- 3- عدم توجّه به عظمت خداوند PAGEREF _Toc6819169 \h 732-11- تعریف حسادت در روانشناسی PAGEREF _Toc6819170 \h 742-11-1- ریشه های تربیتی حسادت:عوامل تربیتی حسادت از دیدگاه روانشناسان PAGEREF _Toc6819171 \h 772-11-1- 1- احساس حقارت PAGEREF _Toc6819172 \h 772-11-1-2- ضعف اعتماد به نفس و نداشتن امنیت PAGEREF _Toc6819173 \h 782-11-1-3- رابطۀ عزت نفس و حسد PAGEREF _Toc6819174 \h 792-11-1-3-1- نشانههای عدم عزت نفس PAGEREF _Toc6819175 \h 802-11-1-3-2- نقش عزت نفس در از بین رفتن حسد PAGEREF _Toc6819176 \h 81
یکی از مسائل مهم در زندگی انسان و روابط او با دیگران که موجب به وجود آمدن مشکلات فراوانی می شود و مورد توجه دین اسلام نیز قرار گرفته است، حسادت می باشد ، که علاوه بر اینکه یک موضوع اخلاقی است ، از بعد روان شناختی نیز مورد توجه قرار می گیرد، زیرا حسادت نه فقط آثار سوء اخلاقی و اجتماعی در پی خواهد داشت ، بلکه برای خود انسان و سلامت روح و روانش مضّر می باشد.در این پایان نامه سعی شده است با توجه به تحلیل دینی ، روانشناختی که مو ضوع اصلی و مورد بحث در این پایان نامه می باشد، اولاً حسادت را تعریف کرده و به نشانه های آن در کودکان و بزرگسالان پرداخته شود ، ثانیاً مراتب حسادت، زمینه های رشد حسادت، ریشه های حسادت از نظر علمای اخلاق و ریشه های عقیدتی آن ، ریشه های تربیتی حسادت با توجه به تأثیر حسد در سلامت روح و روان بیان شده و اینکه اصلاً و اولاً سلامت روح و بیماری روح چیست؟ و آیا رابطه ای بین سلامت روح وجسم و اینکه این دو بر هم تأثیر دارند یا نه با توجه به آیات و روایات مورد بررسی قرار گرفته است که به یاری خداوند متعال در فصول بعدی آثار زیانبار این بیماری روحی بر جسم و روان و راههای درمان آن از نظر دین و روانشناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.
2-1- واژه شناسی حسد
لغت شناسان در معنای حسد گفته اند : حسد یعنی :
« تمنی زوال نعمت از غیر»« طلب زوال نعمت از غیر»
راغب اصفهانی با توجّه به کاربرد قرآنی حسد می نویسد :
الحسد تمنیّ زوال نعمه من مستحق لها و ربما کان مع ذالک سعی فی زوالها، « حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی چه بسا کوشش در زوال آن نعمت می کند » . در حقیقت ، معنا ی حسادت ، همین آرزوی نابودی نعمت دیگران است ، خواه این نعمت به حسود برسد یا نرسد.در این باره از پیامبر اکرم نقل شده است :
الحاسِدُ، الذّی یَتَمَنّی زَوالَ النِّعمَهِ عَن صاحِبِهاو إِن لَم یُرِدها لِنَفسِهِ. «حسود، کسی است که نابودی نعمتی را از صاحب آن خواهان است ، اگرچه آن نعمت را برای خود نخواهد» .
از تعریف حسد معلوم می شود که اصل آن مربوط به درون نفس انسان است ، پس هر انسانی بدون آنکه خود را فریب دهد ، می تواند به درون خود مراجعه کند و ببیند آیا آرزوی زوال نعمت از فلان دوست و رقیب را دارد یا نه؟ و به این وسیله بود و نبود بیماری حسادت را مشخص کند.
اگر کسی به خاطر نابودی نعمت دیگری خوشحال شود و یا به خاطر ناگواری های کسی شادمان گردد، چنین فردی حسود است. اگر کسی به خاطر دستیابی یک مؤمن به نعمتی غمگین شود، این فرد نیز حسود است.قرآن کریم به این دو نوع حسادت اشاره نموده است :
إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لاَ يَضُرُّکُمْ کَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ، «اگرنیکی بهشمابرسدآنانراناراحتمىكند؛واگرحادثۀ ناگواری برای شما رخ بدهد ، خوشحال مىشوند؛وامااگردر [برابرشان] استقامتوپرهيزگارىپیشه کنید، نقشه های[خائنانه] آنان به شمازيانی نمىرساند ; يقيناًخداوندبهآنچهانجام میدهند احاطهدارد» .
این آیه راه شناخت دوست و دشمن را بیان می کند ، که بهترین راه آن ، توجه به روحیات و عکس العمل آنها در موقع کامیابی و یا ناکامی مسلمانان است. درآیات قبل به مسلمانان سفارش نمود که دشمنانی را نه همراه بگیرد و نه دوست. در این آیه می فرماید : این برخورد شما ممکن است تاوان سختی داشته باشد و آنان بر علیه شما توطئه کنند، بنابراین شما باید اهل صبر و تقوا باشید ، تا حیله های آنان ضربه ای به شما نزند.پیام هایی که این آیه دربردارد:
حسادت دشمنان به قدری است که اگر اندک خیری به شما برسد ناراحت می شوند.
راه نفوذ دشمن ، یا ترس و طمع است و یا بی پروائی ما ، که صبر و تقوی راه خنثی کردن آن هاست.
در برابر حسودانی که از رشد ما ناراحت هستند ، چاره ای جز صبر و تقوا نیست.
خداوند با افشای روحیّات دشمن ، به مسلمانان هم روحیه می دهد و هم بیدار باش.
2-2- تعریف حسادت در علم اخلاق
یکی از رذائل اخلاقی که در علم اخلاق مورد بررسی قرار می گیرد ؛ رذیلۀ حسادت است .
حسد صفت بسیار زشتی است که آدمی را به پست ترین مرحلۀ رذالت می رساند تا جائی که شخص حسود تحمل شا دکامی و بهره مندی دیگران را ندارد. دانشمندان اسلامی ، حسادت را برای آدمی بسیار مضر می دانند و از آن نهی کرده اند، چرا که حسادت به روح و روان انسان ضربات جبران ناپذیری وارد کرده و تأثیرات منفی در رفتار و کردار آدمی می گذارد و این صفت زشت و ناپسند ممکن است سالها و شاید تا آخر عمر، انسان را با مشکلات و خطرات روحی و روانی همراه کند و به سادگی از وجود او خارج نشود تا جائی که دوست دارددیگرانرانیزمنحرفکند.
در این باره در قرآن ، حسد به عنوان دستاویزی برای اهل کتاب جهت انحراف مؤمنان قلمداد شده است . آنجائی که خداوند می فرماید :
وَدَّ کَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، « بسيارى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود ، آرزو مىكردند كه شما را ، بعد از ايمانتان ، كافر گردانند . پس عفو كنيد و درگذريد ، تا خدا فرمان خويش را بياورد ، كه خدا بر هر كارى تواناست » . پیام هایی که در این آیۀ نهفته است :
شعلۀ حسادت چنان خطرناک است که بعد از علم و آگاهی نیز فرو نمی نشیند.« حسداً » « مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ »
شما با ایمان آوردن به اسلام ، عظمت و عزتی می یابیدکه دشمنان به شما رشک و حسد می ورزند و می خواهند شما به جهل ، شرک و تفرقۀ زمان جاهلیت برگردید. « وَدَّ کَثِيرٌ » «لَوْ يَرُدُّونَکُمْ »
با مخالفان نباید فوراً به خشونت برخورد کرد ، گاهی لازم استحتّی با علم به کینه و حسادت آنها ، با ایشان مدارا نمود. « فَاعْفُوا »
محمد شرقاوی برخی از انواع حسد را مباح و روا دانسته است، به نظر وی :
منافسه و رقابت و مسابقه : اجمالاً از انواع حسدهای مباح به شمار می آید ، زیرا چنین حسدی عبارت است از: مسابقه و رقابت در پیشتاز بودن فرد در میان بندگان خدا و تلاشی است پویا در طریق الهی و تحکیم مبانی و اصول ایمان . در نتیجه حسد با مفهوم مباح ، وظیفۀ هر فرد مسلمان و با ایمان است.
خداوند متعال می فرماید:وَ فِي ذالِکَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ، «و در اين [ نعمتها ] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند».
عنوان تنافس، مردم خاص و ممتازی را مینمایاند که انگیزه تعالی و جویای زندگی برتر به میدان مسابقشان میکشاند، زیرا بیشتر مردم یا در میدان زندگی محدود و برای رسیدن به اوهام و لذات حیوانی کشمکش و مسابقه دارند یا در میدان خیالات و اندیشههای خود ساکن و دلخوش ماندهاند. آنها که به سوی مقامات و زندگی برتر برانگیخته میشوند با تصویر خود نمیتوانند اهداف و غایات عالی و مشخصی را دریابند. این آیات پس از آنکه مقامات ابرار و لذت جاوید را بیان و تصویر نموده و دورنمای آنها را نشان داده است، سبقت جویان و کوشندگان برای تعالی را امر و دعوت می نماید تا هر چه بیشتر قدرت فکر و عمل خود را برای نیل به آنها به کار برند. این مسابقه و تنافس چون در میدان بی نهایت و برتر از محیط محدود دنیا می باشد، تزاحم و مغلوبیت و محرومیت ندارد و هر کس به قدر همت و کوشش خود به هدف نفیسی که حق خودش میباشد، می رسد و از حق دیگری چیزی نمی برد.
طبری در« مجمع البیان » می گوید: « تنافس » به معنی تمنی ( و تلاش ) دو انسان است که هرکدام می خواهد شیء نفیسی که برای دیگری است در اختیار او نیز باشد . و درمجمع البحرین آمده است « تنافس » به معنی سبقت و پیشی گرفتن بزرگوارانه بر دیگری است (رقابت و مسابقۀ سالم ).
« راغب » در مفردات نیز می گوید: « منافسه » به معنی تلاش انسان است برای شباهت به افراد برجسته و ملحق شدن به آنها ، بی آنکه ضرری به دیگری وارد شود.در حقیقت مضمون آیه شبیه چیزی است که در( آیۀ 21 سوره حدید) آمده است.
سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض، «[براى رسيدن] به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است بر يكديگر پیشی بگیرید ».
وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ، « و در سوی مغفرت پروردگار خود ، شتاب بگیرید ».
تنافس و مسابقه میان دو نفر است که تلاش می کنند بر یکدیگر سبقت بگیرند ، مؤمن نیز تلاش می کند در اطاعت از خداوند با دیگران به رقابت و مسابقه برخیزد ، چنین رقیبی رنج و آزار و بدبختی رقیبش را آرزو نمی کند و خواهان بدبختی او نمی باشد.
نقد : با توجه به تعریفی که پیش تر درباره حسد بیان شد آنچه آقای محمد شرقاوی از حرمت حسد استثاء کرده، به ویژه رقابت و مسابقه اصلاً حسد محسوب نمی شود، نه اینکه حسد هست امّا به طور استثنائی مباح است.
2-3- تفاوت های غبطه و حسادت
همانطور که قبلاً هم بیان نمودیم؛ حسد، عبارت است از تمنای زوال نعمتی از برادر مسلمان خود، از نعمتهایی که صلاح او باشد.
و اگر تمنّای زوال نعمت را از او نکند بلکه مثل آن را برای خودش بخواهد ، آن را غبطه و منافسه خوانند.غبطه به اعتبار مواردش چنانچه علامه مجلسی در مرآت العقول فرموده به احکام پنج گانه تکلیفی تقسیم میشود: گاهی واجب است و آن غبطه بر واجبات است مثلاً رفیقش حجّ واجب را به جا آورده و او مسامحه کرده، باید آرزو کند کاش مانند او اداء واجب کرده بود ، زیرا اگر دوست ندارد که مانند آن شخص واجب الهی را به جا آورده باشد معلوم میشود که راضی به ترک آن واجب است و این خود حرام است (به دلیل وجوب توبه و پشیمانی از ترک واجب و فعل حرام).
و در مستحبّات ، غبطه مستحب است مثل غبطه خوردن ازحال رفیقش که موفّق به زیارت و یا مستحّب دیگری شده است و گاهی حرام و مکروه است مثل: غبطه خوردن از حال کسی که منصبحرام یا مال حرامی به او رسده و یا غبطۀ کسی که مکروهی از او صادر شده است و غبطه در مباهات مباح است.
از این رو غبطه از صفات مؤمنان است و اسلام نیز آن را ستوده و به آن امر کرده است ؛ زیرا هم با حسادت متفاوت است و کراهت آن را دارد و هم نشانۀ امید به خداوند و خوشبینی به جهان است . «غبطه» نه تنها مذموم نیست بلکه پسندیده و مایۀ ترقی و پیشرفت است .
همانگونه که در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم: که « طریحی » در مجمع البحرین (ماده حسادت)آورده است: انَّ المؤمن یغبط و لا یُحسَد و المنافقُ یَحسِدُ و لا یَغبط، «همانا مؤمن غبطه میخورد و حسادت نمیورزد ، منافق حسادت میورزد و غبطه نمیخورد».
2-4- ضد حسادت نصح و خیرخواهی
نقطه مقابل حسد، «نصح» و «خيرخواهى» است، به اين معنى كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نيكان و پاكان گردد، يا به تعبيرى ديگر آنچه از خير و خوبى و سعادت معنوى و مادى براى خويش مىخواهد براى ديگران نيز بطلبد و اين يكى از فضايل معروف است كه در آيات قرآن و روايات اسلامى به آن اشاره شده است. پيامبران الهى خيرخواهان امتها بودند و يكى از صفات بارز آنها همين موضوع بود.قرآن مجيد از زبان «نوح» شيخ الانبياء چنين نقل مىكند كه به قوم خود فرمود:أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبىِّ وَ أَنصَحُ لَكمُْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُون،« پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و خيرخواه شما هستم و از خداوند چيزهايى(از لطف و مرحمت و عنايت) مىدانم كه شما نمىدانيد».
در اينجا بعد از مساله ابلاغ رسالت،سخن از نصح و خيرخواهى امتبه ميان آمده كه نقطه مقابل حسد و بخل و خيانت است.همين معنى با تفاوت مختصرى در مورد پيامبر بزرگ خدا هود آمده است : آنجا كه مىگويد:أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبىِّ وَ أَنَا لَكمُْ نَاصِحٌ أَمِين،« رسالتهاى پرودگارم را به شما ابلاغ مىكنم و من خيرخواه امينى براى شما هستم».
همين معنى درباره حضرت صالح و حضرت شعيب وارد شده است. بديهى است، خيرخواهى، منحصر به اين چهار بزرگوار نبوده، بلكه همه انبياى الهى و اولياء معصومين اين ويژگى را داشتند و پيروان راستين آنان نيز بايد خيرخواه ديگران باشند، و نه بخيل.
در حديث پر معنايى از پيامبر اكرم نقل شده است كه درباره مردى از طايفه انصار شهادت داد كه او از اهل بهشت است، هنگامى كه درباره زندگى اين مرد بهشتى تحقيق كردند عبادت زيادى در او مشاهده نكردند، بلكه ديدند شب هنگام كه به بستر استراحت مىرود، ياد خدا مىكند و سپس به خواب مىرود تا موقع نماز صبح، مشاهده اين وضع موجب سؤال از خودش شد، او در جواب گفت:
ما هو الا ما ترون غير انى لااجد على احد من المسلمين فى نفسى غشا و لا حسدا على خير اعطاه الله اياه، «وضع من همان است كه ديديد، ولى من نسبتبه هيچ كس از مسلمانان كه خدا نعمتى به او بخشيده در دل خود نه خيانتى مىبينم و نه حسدىبلكه من خيرخواه همه هستم و از نعمتهاى آنها خوشحالم.»
در حديث ديگرى آمده است كه پيامبر اكرم فرمود:اِنَّ اعظم الناس منزلة عندالله يوم القيامة اَمشاهُم فى ارضِهِ بالنصيحَة لِخلقه، «بلند مقامترين مردم در پيشگاه خداوند در قيامت كسى است كه از همه بيشتر تلاش در خيرخواهى مردم كرده است.»
در روايت ديگرى از همان حضرت(ص)، ميزان و معيارى براى خيرخواهى بيان شده است و آن اين است كه از منافع ديگران به اندازه منافع خويش دفاع كند.فرمود: لينصح الرجل منكم اخاه كنصيحتهلنفسه، « بايد هر كدام از شما نسبتبه برادر مؤمن خود خيرخواه باشد به همان اندازه كه نسبتبه خويش خيرخواه است».واژه «نصح» و «نصيحت» گر چه در زبان روزمره فارسى ما معمولا به معنى اندرز به كار مىرود ولى در لغت عرب چنين نيست، بلكه مفهوم وسيع و گستردهاى دارد.
«راغب» در كتاب مفردات مىگويد: «نصح و نصيحت» هر كار و هر سخنى است كه در آن مصلحت ديگرى باشد و اين واژه در اصل به معنى خلوص و اخلاص است. به همين دليل عسل خالص را «ناصح» مىگويند، كار خياط را هم نصح مىنامند به خاطر اصلاح كردن پارچهاى كه به او داده شده است و از آنجا كه شخص خيرخواه از روى خلوص و اخلاص در اصلاح كار ديگران مىكوشد، واژه نصح و نصيحت درباره او به كار مىرود و اصولا هر چيزى كه خالص و صاف باشد خواه در سخن يا عمل و در امور مادى يا معنوى، واژه «نصح» بر آن اطلاق مىشود. بنابراين هنگامى كه در بحثهاى اخلاقى سخن از نصيحتبه ميان مىآيد مقصود ترك هر گونه حسد، كينه، بخل و خيانت است.
2-5- سلامت و بیماری روان
2-5-1- سلامت از دیدگاه اهل لغت
«راغب اصفهانی» در مفردات، سلامت ر ابه معنای عاری بودن از آفات دانسته است.« لویس معلوف » در المنجد، در تعریف سلامت میگوید:
« اَلسَّلامَةُ الْبَراَئَةُ مِنَ الْعُیوبِ وَ الآَفَةِ؛سلامت، منزه بودن از عیب و مبرا بودن از آفت است.
«احمد سیاح» در فرهنگ بزرگ جامع نوین سلامت را به بی گزندی و بی عیب شدن معنا می کند. «فخرالدین طریحی» در مجمع البحرین می گوید: «سُمِّیتِ الْجَنَةُ دَارَالْسَّلام لِأَنَّ سُکانَهَا سَالِمُوْنَ مِنْ کلِّ آفَةٍ... وَ مِنْهُ قَوْلُهَ الَسَّلامُ الْمُومِنُ قَالَ بَعْضُ الْعَارِفینَ... لِأَنَّهُ هُوَ الْذی سَلِمَ مِنْ کلِّ عَیبٍ وَ آفَةٍ وَ نَقْصٍ وَ فَنَاء...؛بهشت را دارالسلام می نامند چون ساکنان آن از هر آفتی سالم اند...
2-5-2- روان
کلمهای فارسی است که معادل آن در فرهنگ قرآن و حدیث، نفس یا روح است، و بیماری و سلامت روان در قرآن و حدیث غالباً به «قلب» که شأنی از شئون روح ونفس است ، نسبت داده میشود که در فارسی از آن به «دل» تعبیر میشود. خداوند میفرماید: فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ، «در دلهایشان مرضی است » .
همانطور که برای بدن امراضی است که موجب درد و الم میگردد، چشم و گوش و زبان و شامه و دست وپا و سایر اعضاء و جوارح به امراض گوناگون مبتلا میشوند و انسان باید در مقام معالجه از آنها برآید و به طبیب مراجعه کند تا مرض را تشخیص دهد و دارو وغذای مناسب به او بدهد. برای روح هم امراضی است که عبارت است از اخلاق رذیله و صفات خبیثه و ملکات ناپسندیده و موجب عیب و نقص آن میشود، چشم روح حقایق را نمیبیند ، گوش روح مواعظ را استماع نمیکند ، زبان روح به حق و حقیقت اقرار و اعتراف نمینماید ، ذائقه روح حلاوت ذکر و مناجات را درک نمیکندو شامّه روح ، رایحه ایمان را استشمام نمینمایدو....
و همچنین سبب آلام روحی از قبیل حسد وکبر و عجب و عناد و عصبیّت میگردد. و بسا منجر به هلاکت و شقاوت ابدی و عذاب و عقوبات دائمی اخروی میشود و متکفّل تشخیص اینگونه امراض وطریقۀ معالجۀ آنها علم اخلاق است و کسی که مبتلا به چنین امراضی شود باید به اطبّای روحانی از انبیاء و اولیاء و دانشمندان مراجعه کند که مرض او را تشخیص و طریقۀ معالجۀ آن را ارائه دهند ، تا بهبودی و سلامت نفس برای او حاصل شود.
2-5-3- روح وبدن و تأثیر آنها بر همدیگر
هر یک از روح وبدن برای خود سلامتی و بیماری مخصوص به خود دارند و احیاناً بیماری یکی از آنها سبب بیماری دیگری نیز میشود ، تا جایی که میگویند : روح سالم در بدن سالم قرار دارد.
پژوهشهای علمی نشان میداده که ممکن است ریشه وعلّت بسیاری از ناتوانیهای جسمی ، نابسامانیهای فکری و عاطفی میباشد.مثلاً امروزه معتقدند که دلهرهها و ناراحتیهای فکری میتواند عامل مهمّی برای ایجاد زخم معده باشد، یا معلولیت های جسمی علّت بروز نگرانیها و اضطرابها باشند. لذا سلامت جسم و روح تاحدزیادی به هم پیوسته و مرتبطند.
2-5-4- سلامت روان از دیدگاه قرآن و حدیث
در اسلام برای معرفت نفس ارزش زیادی قائل شدهاند و آن نافعترین علم معرفی شده است.علی علیهالسلام فرمودند: نالَ الفوز الکبر من ظفر بمعرفته النفس، «کسی که به معرفت نفس رسید به رستگاری بزرگ دست پیدا کرد».
و حتی اسلام شناخت خدا را به شناخت نفس مرتبط دانسته است. به خاطر همین است که اگر روان انسان شناخته نشود نه تنها انسان به کمال نمی رسد، بلکه به خاطر عدم شناخت آفت ها و آسیب های آن چه بسا در ورطه هلاکت می افتد. راستی چه کسی بهتر از خداوند از اسرار روان انسان آگاهی دارد؟
قرآن کریم در این رابطه می فرماید:یسْئَلُوُنَک عَنِ الرُّوح قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمِر رَبی وَ مَا اُوتْیتُمْ مِنَ الْعِلمِ إِلاَّ قَلیلاً، « درباره روح از تو می پرسند، بگو: روح از عالم و از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش، جز اندکی داده نشده است».
در قرآن کریم در دو آیه به روان سالم (قلب سلیم) اشاره شده است:یکی در سوره شعراء ضمن دعای ابراهیم خلیل علیه السلام که فرمود: خداوندا!مرا در روزی که مردم برانگیخته می شوند، (روز رستاخیز) شرمنده و رسوا مکن، روزی که مال و فرزند سودی نمی بخشند، مگر کسی که با قلب سلیم و روانی پاک به پیشگاه خدا آید. آیه دوم: و از پیروان او (حضرت نوح علیه السلام ) ابراهیم بود (به خاطر آور) هنگامی که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که منظور از قلب سلیم همان سلامت روانی است.
منتهی از دیدگاه مفسران، سلامت روان، به معنای عدم وابستگی به دنیا و آلودگی به شرک ، کفر، نفاق، تکبّر، حسد و همۀ امراض قلبی میباشد. از این رو چنین نتیجه میگیرند که انسان مؤمن دارای قلب سلیم یا به عبارتی ، سلامت روانی میباشند. البته این دیدگاه مفسران، چندان به دور از معنای موردنظر روانشناسان از سلامت روانی نمیباشد، چرا که عمدۀ رذائل اخلاقی به نوعی از مشکلات روانی سرچشمه میگیرند، مثلاً ریشه حسد میتواند، خودکمبینی باشد و یا تهمت به سبب شکاکیّت و وسواس فکری ایجاد شود. بنابراین، کسی که روانش از رذائل اخلاقی و گناهان به دور باشد، قطعاً سلامت روانی موردنظر روانشناسان را دارا خواهد بود. از طرفی، کسی که دارای سلامت روان باشد از ارتکاب بسیاری از گناهان پرهیز خواهد کرد.پس میتوان گفت ، داشتن سلامت روان باعث رستگاری اخروی میشود.
2-5-5- تعریف بیماری روانی
اگر بخواهیم در یک جمله بیماری روانی را تعریف کنیم، میگوئیم: بیماری روانی، خارج شدن از حد اعتدال است که نادانی، عصیان، دنیاطلبی، ظلم و تعدی، ضعف اراده، سستی، اضطراب، ترس، خودپسندی، حسد، کینه توزی، عقده حقارت، احساس کهتری و... از نشانه های آن میباشد.
در منابع اسلامی ، اختلال روانی و به هم خوردن سیستم خلقی فرد را بیماری روانی و بیماری دل تعبیر میکنند.
2-5-6- نشانههای بیماری روانی از نظر آیات و روایات
نشانههایی مانند : کفر، نفاق، ظلم، انحراف از مسیر الهی، ارتکاب گناه، حسدو کینه توزی، تکبّر و عجب و خودخواهی، خودبرتربینی، شک و دودلی، بدبینی نسبت به خدا، جهان و دیگران، ناامیدی، احساس بیمارگونه گناه، کفران نعمت و ناپسندی ، احساس پوچی در نظام هستی، سوءظن و بی اعتمادی، وسوسه، عقدۀ حقارت، اشباع غرایز از طریق نامشروع، قساوت قلب، عدم درک واقعیات و امثال اینها.کسانی که دارای اینگونه صفات و حالات باشند از دیدگاه قرآن و حدیث بیمار محسوب میشوند و مقصود از نقش دین در سلامت روان ، رفع و درمان این نوع بیماریها و سالمسازی روان از آنهاست.
روانشناسان آثار دیگری همچون : فخرفروشی، سرزنش خویشتن، سرزنش دیگران، دلیل تراشی، کنارهجوئی، خیالبافی و پرخاشگری بیان میکنند.به عنوان نمونه امام علی علیه السلام میفرمایند: الغَمُّ يَقبِضُ النَّفسَ و يَطوِي الانبِساطَ، « اندوه و افسردگی، نفس را گرفته میکندو انبساط و گشادگی را در هم مینورددو اختلال ایجاد میکند». وهمچنین فرمودهاند:الَاحزانُ اَسقامُ القلوبِ كَما اَنَّ الامراضَ اَسقامُ الابدان، « غمها دردهای دلهاست، همانطور که بیماریها دردهای بدنهاست».
با توجّه به اهمیّت موضوع لازم است در این قسمت، موضوع حسادت در روانشناسی نیز مورد بررسی قرار گیرد. در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن اینکه آیا حسادت یک ناهنجاری رفتاری یا یک بیماری روانی است؟
که در پاسخ به این سؤال میتوان گفت: اغلب روانشناسان توافق دارند که حسادت یکی از شایعترین هیجانات انسانی است که مستقیماً به روابط بین افراد مربوط میشود، برخی از روانشناسان حتی ادعا کردهاند که اگر کسی اصلاً احساس حسادت نداشته باشد، در تعهد خود نسبت به رابطۀ دیگران دچار کمبود خواهد بود. غالباً حسادت ریشه در کمبود عزت نفس و اعتماد به خود دارد و در نتیجه به درجات مختلف ، بر حسب اینکه میزان و سطح عزت نفس و اطمینان فرد چقدر باشد، بر روی افراد تأثیر میگذارد. حسادت نیز مانند بسیاری از هیجانات دیگر، معمولاً مسئلۀ مهمی نیست و در واقع میتواند به «حفظ» رابطه کمک کند، اما در برخی موارد، میزان آن شدت میگیرد و شروع به منحرف کردن فکر فرد میکند و اینجاست که دیگر از جنبۀ محافظتی خارج شده و جنبۀ مخرب به خود میگیرد. این نوع حسادت، غیر عادی یا ناهنجار است و روانپزشکان آن را حسادت بیمار گونه مینامند.حسادت بیمارگونه در برخی موارد حاد ممکن است به خشونت و حتّی مرگ بیانجامد.
حسادت به عنوان یک هیجان طبیعی انسان
تفاوت عمدهای بین حسادت طبیعی و غیر طبیعی وجود دارد، هرچند صاحب نظران در مورد نقطۀ دقیقی که حسادت طبیعی به صورت حسادت بیمارگونه در میآید بحث دارند. به عنوان یک قائدۀ کلی، حسادت طبیعی را میتوان چنین تعریف کرد که حسادتی است که فرد حس میکند، دوستش او را بخاطر کس دیگری کنار بگذارد، کودکی که در خانواده مورد محبّت و علاقۀ بیشتری از دیگران قرار داشته باشد. احساس حسادت میتواند خیلی دردناک باشداما در حسادتهای طبیعی، افراد خود را با شرایط وموقعیت جدید وفق میدهند و زندگیشان را میکنند.
هنگامی که حسادت از کنترل خارج میشود
حسادت بیمارگونه به دو شکل وجود دارد: حسادت وسواسی و حسادت توهمی یا روان پریشانه. در حسادت وسواسی، فرد دارای افکار شدید و تکرار شوندهای مبنی بر روراست نبودن است. با وجودی ک ممکن است فرد از ته قلب به اینگونه افکار اعتقاد نداشته باشد اما نمیتواند فکر کردن در مورد آن را متوقف کند و این افکار میتوانند خیلی زود به صورت مخرب و ناراحت کننده درآیند. حسادت روان پریشانه، خطرناک تر و حادتر از حسادت وسواسی است. افرادی که از حسادت روان پریشانه رنج میبرند کاملاً مطمئن هستند که به آنها خیانت شده و بر خلاف حسادت وسواسی هیچ شکی در این مورد در ذهنشان وجود ندارد.«درمان گفتگوئی» نظیر درمان رفتار شناختی(CBT) برای درمان حسادت بیمارگونه متداولتر است. (CBT) به فرد کمک میکند که شیوۀ تفکر و عملش را تغییر دهد و مشکل وی را قابل تحملتر میسازد. دارو درمانی نیز برای درمان حسادت بیمارگونه به کار میرود. برای حسادت وسواسی، داروهای ضدافسردگی مفیدند وبرای حسادت روان پریشانه، داروهای ضد روان پریشی( مانند داروهائی که برای درمان اسکیزوفرنی تجویز میشود) ممکن است لازم باشد.
حسادت ممکن است بیش از یک هیجان طبیعی باشد
از آنجا که حسادت معمولاً به عنوان یک هیجان انسانی متداول در نظر گرفته میشود، مردم غالباً باور ندارند که حسادت، در شکل حادش یک نوع اختلال ذهنی است . تفاوت گذاری بین حسادت طبیعی و غیرطبیعی گاهی اوقات دشوار است. اما به عنوان یک قائدۀ کلی ، حسادت طبیعی میتواند باعث حفظ رابطه با دیگران گردد. حسادت غیرطبیعی شایع است و قابل درمان میباشد اما غالباً افرادی که از حسادت بیمارگونه رنج میبرند از دریافت کمک خودداری میکنند ، در این موارد ممکن است آنان را به اجبار تحت درمان قرار داد.
2-6- نشانه های حسود
نشانه هایی که گفته می شوند نشانه های قطعی نیستند و می شود حسود نبود ولی این صفات را داشت ، پس اگر بعضی از آنها را در کسی دیدیمنباید بگوئیم او حسود است ، بلکه ذکر این نشانه ها ، برای یادآوری خود فرد می باشد که هر کدام از اینها را در خودش یافت به این فکر کند که آیا به این بیماری مبتلا شده است یا نه؟ و با توجه به نفاقی که حسود دارد سخت می شود به این نشانه ها پی برد: به این دلیل که حکمت حکیمانه خداوند طوری قرار گرفته است که یک سری حالتهای انفعالی در انسان و حیوان قرار دهد ، مثلاً ترس یک حالت انفعالی است که باعث می شود ما از خطرات و تهدیدات دوری کنیم و یا اینکه خشم، ما را به دفاع از خود و مبارزه برای بقا وا می دارد.
میان عواطف فعال و عواطف انفعالیرابطه ای قوی وجود دارد ، مثلاً اگر انگیزه ای درون انسان به وجود بیاید و بعد از مدتی از آن جلوگیری شود ، انسان در حالت انفعالی دچار غم و اندوه می شود و این عواطف انفعالی اگر وظیفۀ خودشان را درست انجام ندهند ، مثلاً خشم که وظیفه اش دفاع از شخص می باشد در جای غیر صحیح خود استفاده شود ، شخص را حتی به تجاوز حقوق دیگران وادار می کند ، شخص حسود از این حالت های انفعالی در درون خودش به نحو صحیح و در جای خودش استفاده نکرده و مثلاً از نعمت هایی که در دست دیگران می بیند، دچار خشم، عصبانیت، غم و اندوه و حتی مبتلا به بیماری های جسمی می شود ، مثلاً ترس و اضطراب شدید ضربان قلب او را بالا برده و باعث فشار خون بالا ، زخم معده و بیماری های دیگر در او خواهد شد.
2-6-1- نفاق
یکی از ویژگی ها و زمینه های حسد نفاق است. در کلام امیرالمؤمنینعلیه السلام آمده است :الحاسِدُيُظهِرُ وَدَّهُ فى أَقوالِهِ و يَخفى بَغضَهُ فى أفعاِلِه فَلَهُ اسمُ الصّديقِ و صِفَّةُ العَدُوِّ، « حسود، دوستى خود را در گفتارهاى خود آشكار ميكند و دشمنى خود را در كردارهاى خود پنهان مىدارد ، پس نام دوست را دارد و صفت دشمن را ».و در جای دیگر امام صادق فرمودند : انَّ المؤمن یغبط و لا یُحسَد و المنافقُ یَحسِدُ و لا یَغبط، « مؤمن غبطه می خورد و حسادت نمی ورزد، منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد » .
2-6-2- احساس نارضایتی و اندوه
حسود خود را از لذت های زندگی محروم می کند ، تنها به این دلیل که شاید دیگران بهتر و بیشتر از او داشته باشند.امام صادق علیه السلام می فرمایند: لا لِحَسودٍ لَذَّةٌ ، « حسود بهره ای از لذت ندارد» .
و امام رضا علیه السلام می فرمایند: عجب است از کسانی که ادعای عبودیت می کنند ولی از مقدّرات خداوند ناراضی هستند ، عارفان واقعی در مقابل داده ها و نداده های خداوند راضی هستند.
امام علی علیه السلام می فرمایند:اَلحَسودُ مغمومُ، « حسود غمگین است». و قال علی علیه السلام: اَلهَمُّ نِصفُ الهَرَمِ، « و درود خداوند براو، فرمود: اندوه خوردن نیمی از پیری است.».
انسان تا وقتی نسبت به کمال خود آگاه باشد میتواند شاد وبا نشاط زندگی کند ، ولی حسود هیچ موقع به آنچه دارد توجه نمی کند، به همین خاطر هیچ وقت شادمان نیست.امام علی علیه السلام می فرمایند: لا یُوجَدُ الحسودُ مسروراً، « حسود شادمان یافت نمی شود.».
حسود دیگران را عامل محرومیت خود تلقی می کند و با دیدن نعمت های دیگران ناراحتی و غمش زیاد می شود و این یک غم معمولی نیست ، غمی است که فرسایش جسم و روان را به همراه دارد به طوری که شخص را بیمار و ضعیف می کند.امام علی علیه السلام می فرمایند : مَن کَثُرَ حَسَدُهُ طالَ کَمَدَهَ، « کسی که حسدش زیاد باشد غمش طولانی می شود ».پس شاید بد نباشد هر وقت بی دلیل احساس افسردگی کردیم ، از خودتان بپرسید چرا غصه دارید ؟! اگر شروع احساس ما با دیدن خوشی یا موفقیّت دیگران باشد ، علامت آن است که ما حسودیم.
2-6-3- احساس خشم
شخص حسود فکر می کند همۀ خوبیها و نعمت های زندگی حق اوست و دیگران به زور از او گرفته اند، به همین خاطر از دست کسانی که صاحب نعمت هستند خشمگین می شود و خشم اوهمیشه گریبان افراد بی گناهی را می گیرد که صاحب امتیازی می باشند.امام علی علیه السلام می فرمایند: الحاسِدُ مُغتاظٌ علی مَن لا ذَنبَ لَهُ، « حسود بر کسی که گناهی ندارد ، خشمگین است» .
حسود گاهی از دست قوانین طبیعت هم اگر مطابق با میل او نباشد خشمگین می شود.امام علی علیه السلام می فرمایند: الحسودُ غضبانَ عَلی القَدر، « حسود بر قدر الهی خشمگین است» .
هر که زکینه و حسد آتش خشم برفروختاو زتنور آتشی سوی تنور می رود
2-6-4- احساس رنج
امام علی علیه السلام می فرمایند: الحَسَدُ اَحَدُ العذابَین، «حسد یکی از دو عذاب است» . می توان گفت رنج و عذاب هر کس به اندازه ی توقع و تعلق (وابستگی) اوست.
توقع زیاد ، تحمل را کم می کند و تغییرات و دگرگونیها آرام انسان را می گیرد و همیشه در رنج و هراس به سر می برد، در نتیجه حسود پرتوقع همیشه در رنج است.علّت دیگری که شخص حسود مدام در رنج و ناراحتی به سر می برد، احساس حقارتی است که درون خود دارد . اشخاصی که در باطن ، خویش را خوار می یابند و احساس حقارت می کنند، از اینکه در اجتماع از اکرام و احترام ، محروم و از شأن و منزلت بی بهره اند به شدت رنج می برند.
2-6-5- احساس حسرت
حسرت نوعی غم است و وقتی این حالت به انسان دست می دهد که احساس کند فایده و امتیازی را از دستدادهاست.حسود به جای تلاش و کوشش ، وقت خود را صرف خودخوری می کند و خود را شخصی مال باخته می داند که این نیز موجب حسرت خوردن وی می شود و چون حسود شخصیت سالمی ندارد به این واکنش عاطفی خود پاسخ غلط می دهد که موجب افزایش گناه می شود .
مولی الموحد (علیه السلام) می فرمایند: الحسُودُ کثیر الحَسَراتِ و مُتَضاعَفُ السَّیئات، «حسود زیاد حسرت می خورد و گناهان خود را افزایش می دهد» .آری خود در حسرت همیشگی می سوزد، زیرا نعمت های خدا، جاودانی و همیشگی است و اگر نعمتی هم از دست کسی برود، به دیگری خواهد رسید، یا نعمتی دیگر به او ارزانی خواهد شد.
2-7- مراتب حسادت
برای حسادت مراتبی وجود دارد:مرتبه اول: این است که نفس انسان میل دارد نعمت دیگری از بین برود اگرچه زوال آن نفعی به حاسد نرساند.
مرتبه دوم: این است که فرد میل به نابودی نعمتی از فردی را داشته باشد، به این جهت که با زوال آن به خود وی، نفعی می رسد، به عنوان مثال: خانه ای یا زن زیبا صورتی را دوست دارد و دوست دارد، که دیگری آن را از دست داده و در مقابل، آن نعمت نصیب وی شود و البته شکی درحرمت چنین حسادتی وجود ندارد، چنانچه خداوند متعال نیز در قرآن از آن نهی نموده است و می فرماید: وَ لاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ، « و زنهار، آنچه را خداوند به [ سببِ ] آن ،بعضى از شما را بر بعضى [ ديگر ] برترى داده آرزو مكنيد » .
ابن ابی بحران گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال کردند تفسیر آیۀ شریفۀوَ لاَ تَتَمَنَّوْا..... چیست؟ فرمودند: یعنی مردی زن و یا دختر مردی را آرزو نمی کند بلکه می خواهد خداوند مانند آنها را به او بدهد.تمنی به معنی آرزواست و این غیر از رجاءاست که به معنی امید واری است و این تمنی از اخلاق رذیله است و تعبیر به آمال می کنند و غیر از غبطه است که تعبیر به حسرت می کنند و غیر از حسد است که تمنی زوال نعمت از غیر باشد، که یک نوع تمنی است، لذا می گوییم خداوند هر چه به هر کس داده چه از نعم دنیوی و چه از نعم اخروی و مثوبات ، تفضلاتی است که تماما به جا وبه موقع است، نباید حسد برد و تمنای زوال نعمت از او کرد.
شخص حسود اعتراض به خدا داردو عدل الهی رامنکر است که موجب زوال ایمان است. لذا می فرماید:« للنساء مما اکتسبن» و هر که می خواهد به مقامی برسد باید زحمت بکشد و از خدا بطلبد که مسئلت او یکی از عبادات بزرگ است و خدا از نیات هر کسی با خبر است و فرق است بین رجا و تمنی. شخص راجی عمل می کند و ثواب دارد و متمنی بدون عمل توقع دارد.
نکته ای که اینجا قابل ذکر می باشد این است که عدالت غیر از تساوی است، عدالت همه جا ارزش است، ولی تساوی گاهی ارزش است و گاهی ظلم است، مثلاً اگر معلم به همۀ شاگردانش یک نمره بدهد، تساوی هست، ولی عدالت نیست.عدالت آن است که به هر کس براساس استحقاقش بدهیم ، اگر چه موجب تفاوت شود ، زیرا تفاوت گذاشتن براساس لیاقت ها و تمایلات حق است ، امّا تبعیض باطل است. تبعیض آن است که بدون دلیل و هوای نفس یکی را بر دیگری ترجیح دهیم که در بحث تربیت فرزندان به آن اشاره می شود که یکی از دلایل حسادت فرزندان نسبت به همدیگر همین تبعیض قائل شدن می باشد، ولی تفاوت آن است که براساس معیارها یکی را بر دیگری ترجیح دهیم ، بنابراین باید آرزوی عدالت داشت، ولی تمنّای یکسان بودن همه چیز و همه کس نابجا است.
اگر خداوند همه را یکسان نیافریده، طبق حکمت اوست. تفاوت ها باعث رشد و آزمایش و تحرّک و تعاون و پیوستگی جامعه می شود.زمانی که این آیه نازل شد، اصحاب پیامبر اکرم گفتند مقصود از فضل چیست؟
پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند: خداوند ارزاق را در میان مردم از طریق حلال تقسیم کرده و حرام را نیز عرضه کرده است. کسی که حرام را تحصیل کند ، به همان اندازه از رزق حلال خود کاسته است و بر حرام مورد محاسبه قرار می گیرد.پیام هایی که این آیه در بردارد اینکه:
به داده های الهی راضی باشیم و حسودانه، آرزوی برتری های دیگران را نداشته باشیم.
به جای تمنّای آنچه دیگران دارند، در پی کسب و تلاش باشیم.
به جای چشم داشت به داشته های دیگران به فضل و لطف خدا چشم داشته باشیم.
به خصلت ها جهت بدهیم. آرزو در انسان هست ، امّا جهت این آرزو را درخواست نعمت ازخدا قرار دهیم، نه سلب نعمت از دیگران.
ایمان به علم خداوند سبب بازداشتن انسان از طمع و چشم داشت است.
مرتبه سوم: این است که فرد مثل آنچه دیگری دارد را دوست داشته باشد، نه خود آن نعمت را ، لکن چون از رسیدن به آن نعمت، خود بازمانده است، سعی می کند تا در صورت تمکّن ، آن نعمت از او برداشته شود، تا آنها مثل هم باشند و شکّی در حرمت این قسم نیز وجود ندارد.
و اما مرتبه چهارم: مانند قسم سوم است ، لکن با یک تفاوت و آن اینکه : فرد اگر تمکن از زوال نعمت آن فرد پیدا کرد ، دین و عقل وی ، او را از این عمل بازدارند ، اگرچه در دلش دوست دارد ، آن نعمت از وی زوال شود ، که البته این قسم نیز بخاطر میل نفسانی وی بر زوال نعمتی از مؤمن ، مذموم است ، لکن امید نجات چنین فردی وجود دارد و خداوند انشاءالله چنین فردی را خواهد بخشید.
2-8- زمینه های رشد حسادت
منشاء محرک های حسادت را باید در موقعیّت ها، شرایط خاص محیطی و روابط اجتماعی و به خصوص در وجود اشخاص جستجو کرد:
2-8-1- زمینه های خانوادگی
خانواده مهمترین نقش را در زمینه سازی ، بروز و شدّت حسادت در افراد برعهده دارد.خانواده تأثیر عمیقی در کلیه ابعاد شخصیتی فرزندان به خصوص در جنبه های اخلاقی ، معنوی و عاطفی آنها دارد. همچنین خانواده در روابط فرزندان با آنان و روابط فرزندان با یکدیگر تأثیرات زیادی دارد، والدین باید به نیازهای عاطفی و روانی فرزندان توجه کنند، روشهای رفتاری والدین در روبرو شدن با رخدادهای زندگی و چگونگی محیط خانواده از نظر مهر و محبت و برقراری روابط صمیمانه با فرزندان ، نخستین و بادوامترینآثاررادرروحیهوشخصیتفرزندانبرجایمیگذارد.هرگاه توصیه های تربیتی فرزندان از جهت ارتباط والدین با فرزندان رعایت شود ، زمینه سلامت روان و رشدشخصیتبههنجارفرزندانفراهممیشود.
در صورتیکه محیط خانواده نامناسب باشد ، کودک تعادل زیستی و روانی خود را از دست می دهد و ممکن است به انواع اختلالات روانی ، شخصیتی و اخلاقی مبتلا شود . که در این قسمت به زمینه های بوجود آمدن یکی از انواع ناهنجاریهای اخلاقی ، روانی یعنی رشد حسادت فرزندان در خانواده و نقش آن در شکل گیری این حسادت ها اشاره خواهیم نمود.
2-8-1-1- حسادت در کودکان
علمای تعلیم و تربیت می گویند : حسادت واکنش طبیعی است که کودک نسبت به از دست دادن محبت واقعی ، فرضی و یا تهدید، آن را از خود نشان می دهد.
مفهوم حسادت در کودکان: حسادت ترکیبی است از ترس و پرخاشگری ، ترس ناشی از این گمان است که موقعیت فرد در اثر نفوذ شخص دیگری به خطر افتد. و پرخاشگری ناشی از کوششی است که برای حفظ و نگهداری آن موقعیت بکار برده می شود. حسادت که در بین همۀ قشرها و طبقات اجتماعی و در همۀ سنین وجود دارد ، یکی از رفتارهای شایع کودکان و نوجوانان است . نوع ، میزان و شدّت حسادت به زمان ، مکان، سن و جنس کودک بستگی دارد. حسادت در کودکان تا حد زیادی ناآگاهانه و نیمه آگاهانه است، ولی با رشد عقلی بیشتر و نزدیک شدن به دوران بلوغ و نوجوانی و جوانی و پس از آن تا بزرگسالی و به دست آوردن تجربه های درونی و بیرونی درباره ی علل و انگیزه های رفتار حسادت آمیز خود ، اینگونه رفتارها بیشتر آگاهانه می شود و به همین دلیل از نظر اسلام رفتارهای حسادت آمیز، پس از بلوغ مورد تکلیف قرار می گیرد و فرد وظیفه دارد به گونه ای آن را رها کند.
اولین علائم حسادت در کودکان نسبت به رقیبان واقعی ، تقریباً از نوزده ماهگی آغاز می گردد، اما در کودکان سه ساله بسیار شدید است؛ چون در این مدّت کودک به والدین خود سخت وابسته است و علایق او در خارج از محیط خانواده بسیار کم است.
در میان تمام عواملی که موجب کشمش و نزاع در بین کودکان می شود ، حسادت از همه مهمتر و مؤثرتر است، زیرا هر فردی در دوران کودکی بیش از حد به والدین خود وابستگی دارد و بسیار علاقه مند است محبت والدین را منحصر به خود نماید و می ترسد که اگر این مهر ومحبت نسبت به خواهران و برادران اونیز به کاربرده شود، از سهم او کاسته شود و همین امر باعث می شود نسبت به آنها بیزار ومشکوک گردد.
« باید دانست که عنصر حسادت به جلب محبّت و عشق در وجود فرد را نمی توان یک عیب یا نقص شخصیتی به شمار آورد ، بلکه این عنصر جزء ذاتی انسان است و موجب پیوستگی افراد انسانی به صورت زن و شوهر و تشکیل خانواده و اتحاد گروه های دیگر می شود ، و بدون این عنصر روابط ما نیز مانند موجودات دیگر طبیعت خواهد بود.» . حسادت به هر صورتی که باشد ، ناراحتی و نگرانی فرد را به دنبال دارد و بر سازگاری او با محیط، صدمات زیادی وارد می سازد.کودک حسود نه تنها در دوران کودکی بلکه ممکن است در تمام عمرش ، نگاهی بدبینانه و توأم با حسادت به افراد اجتماع و حتی کل جهان داشته باشد.
2-8-1-2- علائم و نشانه های حسادت در کودکان
علائم مستقیم: حمله کردن به کودک دیگر، اظهار محبّت دروغین و مبالغه آمیز، مخالفت ، لجاجت
علائم غیر مستقیم:مانند سابق جای خود را خیس کند، مکیدن انگشتان، نشان دادن رفتار بچگانه، خواهان توجّه محبّت بیشتر نسبت به خود ، آزار و تحقیر خویشتن.جویدن بیش از حد انگشتان، شب ادراری ، بهانه گیری و گریستن، بدغذایی و غیره.
پرخاشگری ، لگد زدن ، گاز گرفتن، نادیده گرفتن حقوق دیگران، خرابکاری، فحاشی، دروغگویی، تقلّب، هجوم، گوشه گیری و شکستن اشیاء، قهر کردن، رقابت های افراطی، انتقام جوئی ، عصبانیّت، تنفّر، احساس خود کم بینی، اضطراب و خودخوری، لجاجت، امتناع از خوردن غذا، تمارض ، بدبینی به اطرافیان، کمحوصلگی ، و توسل به رفتارهای ضداجتماعی برای جلب توجّه دیگران، حسادت غالباً با ترس و خشم توأم است.
حسادت از جمله عواطفی است که معمولاً از روابط متقابل کودکان ناشی می شود ، کودک هنگامی حسود می شود که شیء مورد علاقه اش را در نزد دیگری ببیند یا محبّتی را که حقّ خود می داند، بزرگترها از او دریغ دارند و به دیگری بدهند. این عاطفه معمولاً با خشم و احساس حقارت همراه است.
2-8-1-3- علل و انگیزه های حسادت در کودکان
رقابت و هم چشمی یکی از فرزندان نسبت به سایر خواهران و برادران ، که گاه «رقابت هم شیرها» نامیده می شود، یکی از زمینه های مساعد و عمدۀ رشد حسادت درکودکان است و والدین آن را طبیعی و غیر قابل اجتناب می دانند.با توجّه به چنین شرایطی می توان گفت :
2-8-1-3-1-حسادت فرزند اوّل نسبت به کودکان بعدی
فرزند اوّل نسبت به کودکان بعدیحسادت بیشتری از خود نشان می دهد. زیرا به طور طبیعی والدین ازبه دنیا آمدن فرزند اوّل خوشحالند و وقت و توجّه زیادی را صرف فرزند اوّل می کنند، و این کودکان تا موقعی که فرزند دوّم به دنیا نیامده زندگی خوب و شادی دارند، ولی با تولّد فرزند دوّم این فرصت از آنها گرفته می شود و همین موجب تحریک حسادت او نسبت به فرزند دوّم می شود.
همۀ فرزندان اوّل این تغییر مقام را در خانواده احساس می کنند ، امّا آنهایی که نازپروردهتر هستند آسیب بیشتری را احساس می کنند که درجۀ این صدمه به سن فرزند اوّل در هنگام تولّد فرزند دوّم نیز بستگی دارد.
در میان کودکانی که تفاوت سنی آنها بین 42-18 ماه است، بیش از سایر کودکان زمینۀ حسادت وجود دارد، بچۀ خردسال به مزیّت هایی که بچۀ بزرگتر از آن برخوردار است، حسادت میورزد و بچۀ بزرگتر از محبّت و مواظبتی که از بچۀ کوچکتر می شود بدش می آید.
در خانواده های 2 یا 3 فرزند، بیش از خانواده های پرجمعیت حسادت وجود دارد.
در خانواده هایی که مادران شیوه های منظّم و ثابتی در تربیت کودکان خود ندارند و برخوردشان بی ثبات و متغیّر است، بیش از سایر خانواده ها ، رفتارهای حسادت آمیز مشاهده می شود.
در دختران بیش از پسران حسادت دیده می شود و از هر سه بچۀ حسود دوتایشان دخترند.
حسد در میان اطفال باهوش بیشتر است.
حسد در روابط بین دختر با دختر بیشتر مشاهده می شود تا روابط بین پسر با پسر و دختر با پسر.
اگر میان همسران تضادّی باشد فرزندی که از یک یا چند جهت به یکی از آنها شبیه است، هدف خشم و قصاص دیگری واقع می شود. طفلی که در این گونه، مورد بی مهری واقع میشود، به خواهر یا برادری که برخلاف خودش از محبّت و نوازش برخوردار است حسادت میورزد.
2-8-1-3-2- برخوردهای تبعیض آمیز
گذشته از تولد فرزند دوم و تقسیم شدن توجّه خانواده ، به طور کلی، « امتیاز و تبعیض» حسادت را به دنبال دارد. کسی که نسبت به دیگری از امتیاز ویژه ای برخوردار است در معرض حسادت دیگران قرار می گیرد.در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده است: کل ذي رتبه سنيه محسود، « هر شخص دارای امتیاز و رتبۀ شایسته ، مورد حسادت واقع می شود» .
بعضی از پدران و مادران به دلایل گوناگون ، بعضی از فرزندانشان را از فرزندان دیگر بیشتر دوست دارند و به آنها توجّه و محبّت بیشتری می کنند. و یا گاهی جنسیت فرزندان عامل تبعیض می گردد، به طوری که مادران معمولاً با پسران خود صمیمی بوده و پدران بیشترین محبّت خود را متوجّه دختران می نمایند. در نتیجه، فرزندی که از طرف یکی از والدین محبّت و ملاطفت کمتری دریافت می کند و شاهد رفتاری غیر عادلانه است ، نسبت به فرزند دیگر حسادت می ورزد و از وی متنفّر می شود.
همچنین زمانی که والدین بیشترین تماس و نوازش خود را با تولّد فرزند جدید به وی اختصاص می دهند، سایر فرزندان احساس می کنندکه این نوزاد سبب بی مهری و فراموشی آنان گردیده است و در نتیجه به وی حسادت می ورزند.
همچنين ممكن است هر يك از والدين، برخى از فرزندان خود را به علّت زيباتر بودن، باهوش تر بودن، زرنگ تر بودن، خونگرم تر بودن ، ساکت تر بودن و یا عاطفى تر بودن و يا حتّى به دليل معلولیت جسمى و ذهنى ، مورد محبّت بيشتری قرار دهند. و در نتیجه درخواست هاى این کودکان، سريع تر مورد پذيرش سرپرست خانه واقع گرددو به اعمال و گفتارآنان علاقه بيشترى ابراز شود. چنين رفتارهايى براى سایرفرزندان، بى مهرى وتبعيضى آشكار تلقّى گشته وآنان رابه حسادت وا مى دارد، مثلاً بعضی از والدين نسبت به فرزند سوم خود، تمايل كمترى نشان می دهند، و این زمينۀ حسادت و احساس ناامنى را در اوبه وجود می آورد. بطور كلّى ، در صورت مشاهده رفتارهاى غير عادلانه در خانواده، وجود حسادت شديد و پر درد سر، امرى اجتناب ناپذير است.
روزی پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مردى را ديدند كه دو فرزندش در كنارش بودند، مرد، يكى از فرزندانش را بوسيد و دیگری را نه، پيامبر از مشاهده رفتار اين مرد، ناراحت شدند و به آن مرد فرمودند: چرا بين فرزندانت مساوات را برقرار نكردى؟ و در جاى ديگرى ، از ايشان روايت شده كه فرمودند:
إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ أنْ تَعْدِلوا بَينَ أوْلادِكُمْ ، حَتّی فِى الْقُبْلِ، «خداوند متعال ، دوست دارد كه بين فرزندان خود، به عدالت رفتار كنيد، حتّى در بوسيدن» .
متأسفانه اینگونه رفتارها فقط به دوران كودكى ، به خانه پدری و خواهر وبرادر محدود نمى شوند؛ و ریشه های حسادت را برای آینده زنده نگه می دارد و فرد را دچار مشکلات فراوانی می کند ، مثلاً ممکن است پس از ازدواج نتواند تبعیض مادر زن خود را، هر چند اندک باشد، تحمل کند و نسبت به دیگر داماد خانواده حسادت بورزد و موجب اختلاف های خانوادگی و تلخ شدن زندگی زناشوئی و کانون گرم خانواده خود گردد.
2-8-1-3-3- احساس محرومیّت
محرومیت عبارت است از حالتی که در نتیجۀ ارضاء نشدن یا احتیاج پدید می آید. که این ارضاء نشدن ممکن است به سبب عوامل محیطی باشد یا به علل درونی ربط داشته باشد.محرومیت به دلایل محیطی اجتناب ناپذیر است ، زیرا در محیط همیشه عواملی هست که باعث می شود تمام احتیاجات انسان برآورده نشود . محرومیت درونی از درون خود فرد به وجود می آید، که در نتیجه ناتوانی در برآوردن احتیاجات تولید می شود.نمی توان همۀ افراد را به دو گروه محروم و غیر محروم تقسیم کرد زیرا هر فردی تا اندازه ای محروم است.
گاهی شنیده ایم که نباید به کودک هر چیزی را که خواست داد، زیرا هیچ کس نمی تواند هرچه را که میخواهد به دست بیاورد و کودک نیز مانند بزرگسالان تاحدی محرومیت می کشد، بنابراین باید مراقب بود محرومیت کودک آنقدر شدید نشود که سبب ایجاد احساس حقارت و عدم اعتماد به نفس در او شود.محرومیت اغلب منجر به پرخاشگری می شود.
«پرخاشگری مستقیم روشی معمولی ، برای جلوگیری از جریحه دار شدن غرور به دلیل محرومیّت است، مثلاً اگر کودکی مورد تمسخر و تحقیر همکلاسیهایش قرار بگیرد، او هم سعی خواهد کرد به کودک ضعیف تر از خود، تجاوز کند تا از جریحه دار شدن احساس غرور خویش جلوگیری نماید. این کودک احساس می کند که باید به هر صورت که شده از شدت هیجانی که به واسطۀمحرومیّت در موقعیت دیگری، برایش ایجاد شده است بکاهد.»
یکی دیگر از زمینه های بروز حسادت ، شرایطی است که کودکان احساس می کنند از دارایی های مادی و یا از هر نوع دارایی های دیگری نظیر دارایی های عاطفی محروم شده اند، مثلاً اسباب بازی ، لباس یا هر شیءمورد علاقه دیگری ممکن است زمینه به وجود آمدن حسادت کودک را نسبت به دیگری فراهم آورد.
این نوع حسادت ، که از علاقه شدید به چیزی ناشی می شود گاهی غبطه خوانده می شود، لازم به ذکر است که تهیۀ چند چیز و تقسیم آن به طور مساوی بین فرزندان ، ضرورتاً باعث حل مشکلات حسادت نمی شود، زیرا در هر صورت،کودکان بزرگتر به دلیل ارشد بودن خود ، احساس می کنند که باید سهمی بیش از دیگران نسبت به بقیه داشته باشند، اما والدین می توانند با توضیح و توجیه و فراهم کردن مقدمات فکری و شناختی از بروز حسادت جلوگیری کنند.
2-8-1-3-4- توجه نکردن به استعدادها و توانایی فرزندان
برخی از والدین درمورد موفقیّت تحصیلی فرزندانشان به آنها فشار می آورند و هیچ گونه حدّ ومرزی برای پیشرفت تحصیلی آنها در نظر نمی گیرند و بدون توجه به استعدادها و توانایی های فرزندان خود ، تمایل دارند که آنها از سایر کودکان موفّقتر باشند و همیشه رتبه های ممتاز کسب نمایند. این توقع و انتظار بیجای والدین، بار سنگینی بر دوش کودک می گذارد و اعتماد به نفس او را از بین می برد. چنین کودکانی در تحصیل با شکست مواجه شده، دچار مشکلات عاطفی زیادی از جمله حسادت می گردند.
2-8-2- زمینه های فامیلی حسادت
در اولین مرحلۀ حسادت، نسبت به نزدیکان و کسانی که باآنها آشنا هستید و به زندگی شما مربوط هستند ، بسنده کرده، بعد از آن به سراغ حسادت کردن دوستان خواهید رفت تا به کسانی می رسید که در نظر شما چیز با ارزشی دارند که به آنها نیز حسادت خواهید نمود، مثلاً ارسطو تأکید میکند که حسادت ،هم ترازهای ما و کسانی را هدف میگیرد که به ما شبیهاند. کسانی که از لحاظ شرایط تولّد ، والدین، سن، وضع و حال، معروفیت و مال با ما هم سطح باشند، در ضمن از نظر زمانی و مکانی هم به ما نزدیک باشند. طبق نظر اسپینوزا انسان نمی تواند حسرت کسی را بخورد مگر: «حسرت هم تراز خود را، که الزاماً از طبیعتی همسان با او برخوردار است». میان دو شخص در دو شهر دور از هم و دو محلّۀ دور دست پیوند و رابطه ای نیست، به همین علّت میان آندو حسادتی هم وجود ندارد.
عالم با عابد حسادت نمی کند بلکه با عالم حسادت می ورزد و شخص به برادرش و پسرعمویش بیش از دیگران حسد می برد، هرگاه هدف ها یکسان باشد حسادت هم بیشتر می شود مثلاًهدف بزاز غیر از هدف کفاش است و در هدف ها با هم مزاحمتی ندارند، شجاع به شجاع حسد می برد نه به عالم، چرا که هدفش این است که به شجاعت یاد شود ، بنابراین ریشۀ این حسدها، رقابت و خود برتربینیاست و ریشۀ رقابت و خود برتربینی، مخالفت در یک هدف است و یک هدف میان دو شخص دور از یکدیگر جمع نمی شود به همین علّت حسد در میان دوستان وبستگان و نزدیکان بیشتر است.
حسادت به آشنایان:
اصولاً حسادت نسبت به آشنایان و دوستان اتفاق می افتد و شخص نسبت به کسانی که هیچ گونه ارتباطی با آنها ندارد و در حوزۀ روابط اجتماعی وی قرار نمی گیرد احساس حسادت نمی کند.بنابراین کسانی مورد حسادت شخص قرار میگیرند که درحوزۀ ارتباط و روابط اجتماعی فرد و در محدودۀ آنقراردارند.مثلاً حسادت دختران بر دخترعمو و دایی وعمه وخاله بسیار است و همچنین حسادت پسرعموها و پسردایی ها و پسرخاله ها و پسرعمه ها فراوان است.
در بسیاری از خانواده ها پدر و مادر ، از فرزندان کسانی که می شناسند مانند برادرزادگان و یا خواهرزادگان تعریف و تمجید می کنند و آنان را الگوهای موفقی در زندگی اجتماعی و یا درسی برمیشمارند. در این حالت است که فرزند نسبت به آنان حسادت می ورزد و رفتارهای بیرون از هنجارهایاجتماعی نسبت به آنان از خود بروز می دهد. بسیار پیش آمده است کسانی که از سوی پدر و مادر به عنوان اشخاص موفق و خوب یاد شده اند از سوی فرزندان مورد تحقیر و اذیّت و آزار قرار گرفته اند. در حالی که اشخاصی که از بیرون نگاه می کنند در علّت اینگونه رفتارهای نابهنجار وامانده می شوند ، زیرا بسیاری از موارد، علّت ها و زمینه های بروز اینگونه رفتارهای نابهنجار در پس لایه های متعدد نادیده گرفته می شود، امّا اگر به دقّت به زمینه ها و علل واقعی و نه توجیهی اعمال و رفتار نابهنجار توجّه شود، دانسته می شود که ریشۀ آن چیزی جز حسادت نیست.
بارها شده است که خاندانی بزرگ در اثر حسادت افراد آنها برهم، نابود شده و از میان رفته است ، زیرا هریک از افراد آن، تیشه ای از حسد بر دست گرفته و به ریشۀ دیگری می زنند، درنتیجه ریشۀ خود را قطع می کنند ، درنتیجه پلیدترین و بدترین حسودان آنهایی هستند که بر نزدیکان و خویشان حسد می ورزند. بیگانه اگر به مقامی برسد به او کاری ندارند ، ولی اگر یکی از نزدیکان مقامی یا نعمتی را دارا شود تمام نیروی خود را به کار می اندازند تا آن مقام یا نعمت را از او بگیرند.
پیشوایان اسلام از این دسته بسیار رنج کشیده اند و می توان گفت علل انحطاط اجتماعی مسلمانان اینان بوده و هستند. علت اینکه ما به نزدیکان خود راحت تر از کسانی که کمتر می شناسیم یا قرابت زیادی با آنها حس نمی کنیم، حسادت می کنیم، این است که در واقع شانس سهیم شدن در ارزشهای مشترک ، با نزدیکانمان بیشتر است و کافی است یک اشتراک منافع ساده داشته باشیم، یا از زندگی آنها با صف طویل موفقیّت هایشان باخبر باشیم، تا حدامکان حسادت چند برابر شود.
2-8-3- زمینه رشد حسادت در محیط تحصیلی و محیط کار
انسانی که حسادت می ورزد همواره مترصد است که اگر کسی از نعمتی، مقامی، منزلتی، شهرتی و بالاخره جایگاه اجتماعی بهره مند شد او را ازآن جایگاه بر زمین افکند، تمام همّ و غمّ خود را به کار می گیرد تا آن نعمت موجود در طرف مقابل را از او بگیرد و زایل سازد.از سوی دیگر ازآنجا که در درون خویش این آتش را در درون خود شعله ور ساخته هیچگاه روی آرامش و آسایش را نمی بیند بلکه همواره در اضطراب و نقشه کشی و براندازی و نابودسازی دیگران استکه صاحب نعمت و موفقیّت هستند.از این رو باید گفت حسودان همانا لشکر ملخ هستند که جز غارتگری و تخریب و نابودسازی صاحبان نعمت اندیشۀ دیگری ندارند و این آفت مزرعه جان آنان را به آتش می کشد وآسایش و آرامش را از جامعۀ انسانی میگیرد.
کسانی که در محیط تحصیلی و رشتۀ علم و دانش قدم می زنند،گاهی بر برتری علمی دیگران حسد میبرند. مثلاً اگر محصلی را دیدند که با جدیّت و تلاش درس می خواند و آیندۀ خوبی در انتظار اوست، برای او ایجاد مانع می کنند . مثلاً وسائل تفریح او را فراهم می کنند و بالطایف الحیل او را از تحصیل باز می دارند، اگر استادی در محیط علمی باشد و روز به روز بر علم او افزوده شود او را مجبور به هجرت از محیط دانش می کنند و به محیط جهل می فرستند.
سیر تحول دانش مملؤ از این ماجراهاست، مثلاً دانشمندی معروف به همکار خود حسادت میکند ، بحث هایی که نهایتاً به محکومیت گالیله در سال1633 ختم شد، در واقع از سال 1610 آغاز شده بود و با انتشار کتاب (پیام آور ستارگان) در تمام اروپا او را مشهور ومعروف کرده بود و باعث تحول مادی در زندگی او شد، از جمله استادی دانشگاه فلوراسن و افزایش در آمد و غیره.همزمان یکی از دوستان گالیله از عواقب روشن موفقیتش به او هشدار داده بود«از قدرت وسخاوت پرنستان چنین بر می آید که به لیاقت و از خودگذشتگی شما واقف باشد اما چه کسی می تواند در دریای پر تلاطم دربار به طور حتم درامان باشد.شخص اگرغرق نشود، حداقل از خشم طوفانهای حسادت، سخت تکان خواهد خورد. »
در این باره حضرت علی علیه السلام در زمینۀ حسادت میان علماء و دانشمندان فرموده اند:إنَّ اللّهَ يُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّة ، أَلْعَرَبَ بِالْعَصَبيَّةِ وَ الدَّهاقينَ بِالْكِبْرِ وَ الاْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ بِالْخِيانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ، «خداوند شش گروه را به خاطر شش خصلت مجازات میكند:عرب ها را به تعصّب(نابجا)، کدخدایان را به کبرو غرور،فرمانروايان را به ظلم و ستم،فقيهان را به حسادت، بازرگانان را به خيانت،و روستائیان (جاهل) را به جهل و نادانی».
امام علی (ع) در این روایت ، دلیل انحراف فقیهان و علماء را حسادت نسبت به یکدیگر معرفی می کند، که لازمۀ آن این است که به خاطر حسادت ، فرد مقام علمی دیگری را زیر سؤال می بردو شروع به انحراف فکنی، نسبت به دیگری می کند. گاهی در میان اهل دانش حسادت به صورت انتقاد علمی ظهور می کند، نظریات دانشمندان دیگر را مورد بحث قرار می دهدو برآن خرده می گیرد و حتی گاهی بالاتر از این نظریات علمی آن دانشمند را باطل اعلام می کنند و یا پزشکی از پزشک دیگر بدگوئی می کندو....
2-8-4-زمینه رشد حسادت و توارث
خصوصیاتی را که از پدر و مادر و نیکان و اجداد به نسلهای بعدی منتقل می شود ، بر سه قسمت می توان تقسیم نمود:
وراثت خصوصیاتی: مثل گروه خون، شکل، طول قامت، رنگ صورت و غیره که از پدر و مادر به فرزندان منتقل می شود.
وراثت عقلی: بدون شک افراد در یک خانواده با خانواده دیگر در بسیاری از خصوصیات عقلانی و روانی فرق دارند. پیامبر اکرم می فرمایند:إیّاکُم و تزویجَ الحَمقاءِ فَاِنَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولَدَها ضَیاعٌ، «از ازدواج با زن های احمق و کم هوش اجتناب کنید زیرا مصاحبت با آنها ناگوار و فرزندی که از او متولد می شود تباه و بی ارزش است» .
وراثت اخلاقی: سجایای اخلاقی و صفات پسندیده یا سیئات اخلاقی و ملکات ناپسند پدران و مادران نیز در فرزندان زمینه هایی را ایجاد می کند، در نظر اسلام فضائل یا رذایل پدران و مادران در فرزندان آثار قابل ملاحظه ای می گذارد و فرزندان وارث آن صفات پسندیده یا ناپسند خواهند بود.
در قرآن کریم از زبان نوح پیغمبر فرموده است:وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِينَ دَيَّاراً ، إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُواْ إِلَّا فَاجِرًا كَفَّار، «پروردگارا این مردم کافر و گمراه را از صفحۀ زمین برانداز ، که اگر آنها را به حال خود واگذاری، از طرفی مایۀ گمراهی دیگران می شوند و از طرف دیگر فرزندی که میآورند جز آلوده و پلید نخواهد بود».
حضرت علی (ع) دربارۀ فضائل خانوادگی فرمودند: ملکات پسندیده و اخلاق خوب دلیل وراثت های پسندیدۀ انسان است.
نقشوراثتدرپیدایشحسد:
از زمانهای گذشته دیده شده است که خصوصیات هر فرد از نظر جسمی و روحی بسیار شبیه به پدر و مادر است. دانشمندان پیوسته به مطالعه در چرایی آن پرداختهاند، امروزه دریافتهاند که این تاثیر به واسطه ژن موجود درDNA هر پدر و مادری به فرزندش منتقل میشود، که البته همیشه اینطور نیست، اما معمولاً افراد ویژگیهای بسیاری را از پدر و مادر خود به ارث میبرند. این صفات تنها محدود به صفات ظاهری نمیشوند، بلکه بسیاری از اخلاق و روحیات پدر و مادر نیز به همین واسطه منتقل میشوند. در روایات بسیاری از فرزند به «سرّ ابیه»یا «ثمره فواده»تعبیر شده و این تعابیر اشاره به این مهم دارند که فرزند آنچه در نهاد پدر و مادر است و آنچه در وجود آنها بوده را با تغییرات و کم و زیاد در خود دارد، چونان میوهای که صفات ظاهری مانند رنگ و فرم، و صفات درونی از بو و مزه را ازدرخت خود میگیرد. باید توجه داشت، این سخن به این معنی نیست که کودک به هنگام تولد دارای رذایل و فضایلی است که به صورت مادرزاد از والدین خود به ارث برده است، بلکه بنا بر آنچه در مصحف شریف آمده، انسان با فطرت و ضمیری پاک، متولد میشود و آن فطرت توحید و انتظار رجوع به اصل است.
فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ«با همان سرشتی که خدا مردم رابرآن سرشتهاست، آفرینش خدای تغییر پذیر نیست».
لکن وجود این رذیله در پدر و مادر باعث ایجاد زمینه ی مناسب برای مبتلا شدن او به این بیماری میشود.برای اثبات این مطلب لازم است بحث در سه بخش پیگیری شود:
رابطه نفس با بدن که چگونه نفس و روح بر بدن تأثیر میگذارد.
اینکه چگونه نطفه از روح پدر و مادر تاثیر میپذیرد.
و در آخر اینکه روح کودک چگونه از نطفه تأثیر میگیرد.
مراحل انتقال خلق و خو به فرزند
مرحله اول: رابطه نفس با بدن
دربیان استاد حسنزاده آملی در کتاب «سرح العیون فی شرح العیون»آمدهکه بدن مظهر نفس است و هر حالتی که در روح به وجود آید در بدن ظهور میکند و بالعکس، لذا میتوان گفت خلق و خوی انسان به سادگی بر بدن وی تأثیراتی عمیق میگذارد و این تأثیرات مسلماً به شکل تبعی نطفه را نیز دچار تغییراتی خواهند کرد.
مرحله دوم: همراهی خلق و خو با نطفه، از زمان معینی به بعد نطفۀ انسان دارای روح و حیات مستقل میشود و تنها نیازمند شرایطی مناسب برای رشد و رسیدن به مرحلۀ تولد خواهد بود.بر این اساس میتوان ادعا کرد، آن دسته از تأثیرات که بدن پدر و مادر از روانشان پذیرفته، همچنان در اجزای نطفه که جزء وجود آنان است و علیرغم جدا شدن از منشا خود همچنان زنده است، وجود دارند. و همین نطفه است که کالبد نوزاد را تشکیل داده و خصوصیات بدن مولدان نطفه را به بدن جدید منتقل میکند.
مرحله سوم: تاثیر پذیری روح دمیده شده از نطفه
بیان این مرحله در مرحله اول گذشت؛ آنجا که ثابت شد روح بر بدن تاثیرگذار است.با توجه به همین مساله میتوان توضیح داد، نطفهای که از بدن والدین به وجود آمده دارای خصوصیاتی است که بدن آنان از خلق و روحیاتشان دریافت کرده و همین خصوصیات در بدن جدید وجود دارد، حال این بدن به همان صورت (که در مرحله اول آمد) بر روح تازه دمیده شده نوزاد تاثیرگذار است، و در نتیجه میتواند خصوصیات روحی پدر و مادر را به واسطه بدن به روح و خلق نوزاد انتقال دهد.
برای تاکید بیشتر و به عنوان حسن ختام، روایتی از حضرت محمد بن علی بن الحسین، امام باقر علیهم السلام نقل میکنیم که به دلالت التزام و طریق اولویت دلیلی است بر مدعای ما: «تخیّروا للرّضاع کما تَتَخَیَّرون للنّکاح فإنّ الرّضاع یُغیّر الطّباع»، « برای شیر دادن دایه انتخاب کنید همانطور که برای ازدواج زن مناسبانتخاب میکنید زیرا شیر دادن طبع را تغییرمیدهد».
در بیماری های جسمی چند مرض معین است که به ارث می رسد، ولی بیماری های روحی عموماً از نیاکان به فرزاندان به ارث می رسد. اولاً این بیماری نخست در اثر تربیت خانوادگی است که اخلاق پدر ومادر تأثیر کلی در روحیات فرزندان دارد. در درجۀدوم به وسیلۀ همشاگردان و آموزگاران و دبیران خواهد بود.
قانون توارث صفات، یکی از مباحث مهم روانشناسی است.اگر عوامل خارجی با ارث مخالفت نکنند ، صفت ارثی می شود.اگر فرزندی صفات پسندیده را به ارث ببرد و محیط پرورش او نیز خوب باشد، او نمونه از بهترین هاخواهد شد.و برعکس اگر فرزندی صفات رذیله را به ارث بردو محیط نیز با او منطبق باشد،از پلیدترین افراد خواهد شد.
پاکیزگانی که از آنان فرزندی ناخلف به وجود آمدهاندو ناپاکانی که فرزندانی پاک و جوانمرد داشته اند، محیط پرورش، اولی را سیاه بخت و دومی را سفید بخت کرده است.
گاه عامل توارث به حدی نیرومند است که محیط را بر فرض که متناقض با آن باشد شکست می دهدو صفات ارثی از فرزند بروز می کند و این اغلب، در مواقعی است که محیط تربیتی ضعیف باشد ، کوچکترین ارتباط و معاشرتی که میان دو تن باشد کافی است که مرضی از روحی پلید به روانی پاک سرایت کند و آن را آلوده سازد ، بیشتر کودکان به خودی خود دارای روحی پاکیزه هستند و اگر مرضی هم به ارث برده باشند چندان نیرومند نخواهد بود . ولی محیط پلید و معاشرت با دوستان ناجنس آنان را آلوده میکند.
گاه محیط پرورش به حدی قوی است که عامل توارث را شکست میدهد، در این صورت صفات اکتسابی در فرزند ظهور پیدا میکند و صفات ارثی از بین میرود.فرزندان نباید فکر کنند که اثر توارث قطعی است و به فکر اصلاح خود نباشند، بلکه اثر عوامل خارجی مانند محیط و تربیت ، بیشتر از میراث میباشند. فرزند میتواند خود را پاک کرده و حتی سعادتمندتر از پدر و مادر گردد. نتیجه اینکه : چاقی، لاغری، بلندی ، کوتاهی، از قوانین ارثی تبعیت میکنند، ولی میزان ویژگی های ذهنی که به ارث برده میشوند چندان روشن نیست. به طور خلاصه: وراثت ضرب در محیط ضرب در زمان، فرمول اساسی است که در آن توضیح و بیان رفتار را جستجو میکنیم.
بدیهی است که وراثت و محیط با گذشت زمان در موجود اثر میگذارد و وابستگی و غیرقابل تفکیک بودن دو عامل وراثت و محیط کاملاً قابل تشخیص است، زیرا هنگامی که از عوامل بالقوه و ارثی در موجود زنده صحبت میکنیم، در حقیقت از امکانات شیمیایی، سخن میرانیم که بر حسب زمینههای محیطی، امکانات رشد و تکامل آن امکانات وجود دارد.
پس از آنکه به زمینههای حسادت اشاره شدو اینکه هرکدام به نوبۀ خود در به وجود آمدن حسادت تأثیر داشتند، میتوان گفت همۀ این عوامل به نوعی جزء عوامل و زمینههای محیطی و توارثی حسادت به شمار میروند در حالی که میتوان گفت حسد همان حال انقباض و ذلّ نفس است که اثر آن میل زوال نعمت و کمال است از غیر و بعضی، چنان چه علامه مجلسی نقل فرمودند : اسباب حسد را منحصر کردهاند در هفت چیز که غالب اینها برگشت میکند به رؤیت ذلّ نفس؛ که عبارتند از:
2-9- ریشه های حسادت از نظر علمای اخلاق
2-9-1- خباثت نفس و بخل ذاتی نسبت به بندگان خدا
در این مورد ، شخص بدون سابقه دشمنی یا منشاء حسادت بلکه به خاطر خباثت باطن خود ، اصلاً نمیتواندهیچ نعمتی را در دیگری ببیند، بخیل کسی است که به مال خودش بخل می ورزد و صاحب بخل شدید کسی است که به مال دیگران بخل می ورزدو این دومی به نعمت هایی که خداوند به بندگانش داده که میان آنها و شخص حسود هیچ دشمنی و ارتباطی نیست بخل می کندو چنین عملی انگیزۀ آشکاریجز پلیدی نفس و پستی طبع نداردو بخل در سرشت او قرار دارد. و چنین فردی با گرفتاری دیگران خشنود و فرحناک و از وسعت زندگی دیگران محزون و ناراحت میگردد، چنین فردی وقتی میشنود که از فردی نعمتی زائل شده است، خوشحال شده و حتی در بعضی موارد ناخودآگاه میخندد و متأسفانه علاج این نوع حسد،(چون درون ذات بشر است) بسیار سخت خواهد بود، زیرا این امر درون نفس و به نوعی جزئی از شخصیت شده است.
2-9-2- عداوت و دشمنی
دشمنی و کینه شدیدترین عامل حسد است، کسی که به هر علّتی آزار دیده و با هدفش به هر نحوی مخالفت شده، بر کسی که او را آزار داده خشمگین میشود و در دلش کینه و دشمنی و انتقام از او جای میگیردو اگر نتواند انتقام بگیرد، انتقامش را به خدا واگذارد و هرگاه به دشمن مصیبتی برسد شاد شود و آن را انتقامی از سوی خدا بداند، خلاصه حسد با کینه و دشمنی همراه استو پرهیزگاری در این است که انسان حتی به دشمن خودش هم ستم نکند ، اما این حالت ممکن نیست ، و این حالت همان است که خدا کفار را به آن توصیف کرده ، یعنی حسد به سبب دشمنی ، زیرا خداوند متعال میفرماید:
و إِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمُ بِذَاتِ الصُّدُور، «و چون با شما برخورد کنند میگويند: ايمان آوردهايم. وچون با هم خلوت كنند،ازشدت خشم برشما، سرانگشتان خود رامیگزند. بگو: به خشم بميريد که خدا به راز درون سینهها داناست».
چنین حسدی که علت آن دشمنی باشد گاهی به قتل و جنایت نیز منجر میشود، تمام عمرحسود در از بین بردن نعمت از راه مکر و حیله و سخن چینی و پردهدری و.... میگذرد. این قسمت از حسادت،شایعترین اقسام آن به شمار میرود، زیرا هرکسی دوست دارد،که دشمن وی از نعمتها دور باشد و دشمنش همیشه در سختی و گرفتاری باشد و چون اذیتی دید و قادر به انتقام نبود، طالب آن است که روزگار انتقام او را بگیرد.
2-9- 3- حب مشهور شدن وآوازه یافتن
چناچه وی می خواهد در هنر ، حرفه و یا زیبایی و .... که خود دارد در میان اجتماع مشهور گردد و دوست دارد وی را یگانه عنصر یا نادرهیدهر یا فریدروزگار یا وحیدزمان نامند. لذا چنین فردی وقتی میشنود فرد دیگری رقیب وی به حساب میآید، بر وی حسد میکند، اگرچه حتی آن فرد را ندیده باشد و نشانۀ آن این است که از بدگوئی او خوشحال شده و حتی از مرگ و ناکامیهای او فرحناک میشود تا دیگر رقیبی در مقابلش نباشد.
2-9-4- ترس از باز ماندن از مقصود خود
و این مخصوص دو نفری است که هر دو طالب یک چیز باشند، اگرچه عداوتی میان آن دو نباشد، پس هر یک از آن دو میخواهد که نعمت آن دیگری زایل شود و نتواند آن نعمت را به دست بیاورد تا شاید آن مطلب برای خودش محقق شود، مانند حسد زنانی که یک شوهر دارند بر یکدیگر و یا حسد برادران با هم برای نزدیک شدن و تقرب به پدرشان.
2-9-5- تعزّز
تعزّر عبارت است از اینکه: برای فرد سخت تمام شود که فرد دیگری که هممرتبۀ وی است یا یکی از اقوام و نزدیکان و یا حتی فردی که از وی پست تر است، از او بالاتر رود ، وی در چنین قسمتی تصور میکند که آن فرد اگر به آن مرتبه برسد، بر وی تکبّر کرده و گاهی عوام وی را بالاتر از او دانند، لذا سعی میکند تا آن مقام و....به وی نرسد. بنابراین بر حسود سنگین است که کسی بر او ترفّع کند، چنان که طاقت کبر و فخر او را ندارد.
2-9-6- تکبّر
این صفت رذیله اگر در کسی یافت شود ، دوست دارد که خود را از دیگران برتر بیند و همه مردم زیردست او باشند؛ حتی در مرتبۀ خودش هم نمیخواهد کسی را بشناسد.تکبّر نمودن حسود بر صاحب نعمت جز با زوال نعمت او میسّر نمیشود.مشرکان نیز ازهمین رو بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله حسادت ورزیدند و میگفتند:
لَوْ لَا نُزِّلَ هَاذَا الْقُرْءَانُ عَلىَ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَينِْ عَظِيم، «چرااين قرآن برفرد بزرگ و [ثروتمندی] ازآن دوشهر [مكّه وطائف] نازل نشده است؟».
درحقیقت آنان از اینکه پیرو باشند ، تکبّر می ورزیدند و میخواستند همیشه پیروی شونده باقی بمانندو دیگران از آنان پیروی کنند.متکبّر بر بندگان خدا به دیدۀ حقارت نگاه میکند و همیشه بر مقام و موقعیت خود میترسد و میکوشد تا وضعیت خود را حفظ کند. اگر بفهمد رقیبی پیدا کرده مضطرب میشود و او را کوچک میکند و در این موقعحسادتدراونمایانمیشود.افراد لایق و شایسته کمتر دچار تکبّر میشوند، چون به قدرت روحی خود اعتماد دارند.کسی که در اثر شایستگی به مقامی برسد کسی نمیتواند آن را از او بگیرد.
قرآن از زبان کفار میگوید: أَ هَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنا، «آیا اینانند که خدا آنها را از ما برتر دانسته است؟» .حسدی که ریشهاش کبر است بیشتر در مردان دیده میشود.
2-9-7- تعجّب واستعباد
تعجّب واستعباد یعنی فرد در ذهن حسود پائینتر ازآن است که بخواهد چنین نعمتی داشته باشد، ولذا وقتی میبیند یا میشنود که به آن فرد ، فلان نعمت عطا شده ، تعجّب نموده و زائل شدن آن نعمت را از وی ، آرزو میکند و این نوع از حسادتها در مورد ولایت پیامبراکرم(ص) و امیرالمؤمنین (ع) نیز وجود داشته است، چنانچه مشرکان میگفتند: مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا...،« شما نیستید مگر بشری مانند ما...».
پس چگونه سزاوار خلعت نبوت و افسر کرامت شدید ، و به مقام وحی و رسالت دست پیدا کردید؟!
و گاهی اوقات همۀ دلایل حسادت در یک نفر جمع میشد و در این حالت حسادت ، به بالاترین مرتبۀ خود میرسد و گاهی آنچنان دلیل برای حسادت زیاد میشد که ناخودآگاه فرد حسود بر زبان میآورد. و باطن خود را ظاهر و دشمنیش را آشکار میکند ولی فراتر از اینها حسد ریشه هایی در عقاید انسان نیز دارد ، کسی که ایمان به قدرت خدا و لطف و عنایت او و حکمت و تدبیر و عدالتش داردچگونه میتواند حسد بورزد؟
2-10- ریشهیابی حسادت در ضعف باورهای دینی
ضعف باورها:
حسادت نشانۀ حماقت، بیایمانی و سوءظن به خداوند متعال است و دخالت درکارهای پروردگار متعال به شمارمیآید.حسادت اعتراض به عدالت و حکمت خداوند است ، درواقع او به خداوند اعتراض دارد زیرا جاهل است و نمیداند قرآن میفرماید:اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُواْ بِالحْيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَا الحْيَوةُ الدُّنْيَا فىِ الاَخِرَةِ إِلَّا مَتَاع، « خدا روزی را برای هر که بخواهد گشاده یا تنگ میگرداند، ولی آنان به زندگی دنیا شاد شدهاند و زندگی دنیا در برابر آخرت جز بهرهای ناچیز نیست».
از این آیه نتیجه میگیریم که بسط و قبض رزق به دست خداست. کسی که حسادت میکند بداند که ایمان ندارد به عدل خدای تعالی و قسمت را عادلانه نمیداند. تو در اصل عقاید میگوئی خدای تعالی عادل است و این جز لفظ چیز دیگری نیست: ایمان به عدل با حسد منافی است. تو اگر او را عادل میدانی، تقسیم او را هم عادلانه بدان. از فطرتهای الهیه که در ذات بشر پنهان است، حبّ عدل و بغض ظلم است؛ اگر خلاف آن را دید، بداند در مقدمات نقصانی است. اگر ساخط از نعمت و معرض از قسمت شد، از آن است که آن را عادلانه نمیداند؛ بلکه، نعوذبالله، جائرانه میداند.
و در آیه ای دیگر میفرماید: نحَنُ قَسَمْنَا بَيْنهَم مَّعِيشَتهَمْ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا، «ما وسایل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردهایم ».
و اینجا این مسئله را بیان میکند که درست است که انسان باید کارو تلاش کند ولی دست خدا هم در کار است.حال اگر کسی این باور بزرگ را داشته باشد که رزق و روزی به دست خداست، اصلاً حسادت نمیکند زیرا به او ربطی ندارد که خدا به چه کسی چه مقدار نعمت داده است.
مهندسی که به کل نکهت و به گل جان دادبه هر که هر چه سزاوار حکمت است آن داد
از آیات و روایات به دست میآید که : ریشۀ حسادت کفر به فضل الهی است. در روایتی از امام صادق در این زمینه آمده است: اَلحَسَدُ أَصلُهُ مِن عَمي القَلبِ و الجحودِ بِفَضلِ اللَّه تعالي و هُما جَناحانِ لِلكُف، « حسد وبدخواهی از تاریکی قلب و کوردلی است و از انکار نعمتهای خدا به افراد سرچشمه میگیرد و این دو(کوردلی و انکار بخشش خدا) دو بال کفر هستند» .
از جمله عوامل دیگری که باعث حسد میشود: اعراض و دوری از یاد خدا و بیتقوایی است، اهل تقوا بدون هیچ نگرانی و استرس حتی آنها که زندگی فقیرانه دارند، زندگی را میگذرانند، در حالی که ثروتمندان و قدرتمندان بیتقوا با دلهره و اضطراب زندگی میکنند.نمونۀ بزرگ بیتقوایی وبه یاد خدا نبودن رامیتوان در داستان فرزندان آدم دید:
وَ اتْلُ عَلَيهْمْ نَبَأَ ابْنىَْ ءَادَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الاَخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين، «وهنگامی كه [ هريك ازآن دو ] قربانيی پيش داشتند. پس،ازيكی ازآن دوپذيرفته شدوازديگرى پذيرفته نشد. [ قابيل ] گفت : «حتماًتوراخواهمكشت.» [ هابيل ] گفت : « خدافقطازتقواپيشگانمىپذيرد »».بی تقوائی و بیایمانی نسبت به خداوند عامل اصلی حسادت میباشد که البته عوامل مهم دیگری نیز در این قضیه دخیل میباشند، مانند دل بسته بودن به دنیا، به یاد مرگ وآخرت نبودن و..... که در فصل درمان مفصلاً به آنها پرداخته خواهد شد.
2-10- 1- ضعف ایمان به حکمت خداوند
علّت دیگری که میتواند عامل حسادت باشد ، ضعف خداشناسی وجهل به حکمت خداوند و تفاوت های بین انسانهاست. بسیاری از افراد به دلیل نعمت هایی چون مال، فرزند، خانه و.... نسبت به هم حسادت میکنند در حالی که همۀ این نعمت ها میتواند یک آزمون و ابتلا به همراه داشته باشد یعنی اینکه به بعضی اشخاص، ثروت و مال داده میشود تا فهمیده شود که با این مال و ثروت چگونه برخورد میکند، بسیاری از انسان ها در وقت نداری از خدا میخواهند که ثروتی به دستآورند و به دیگران هم کمک کنند برخلاف کسانی که ثروت دارند ولی هیچ کمکی نمیکنند . این افراد وقتی به ثروت میرسند ، گذشته و وعدههایی که داده بودند را از یاد میبرند . درحالی که خداوند در ثروت هرکسی دو سهم قرار داده، یکی برای محرومان و یکی برای سائلین یعنی کسانی که دست نیاز به سوی افراد دراز میکنند این دو گروه دست کم در هر ثروتی به عنوان حق ، شریک هستند .
وَ فىِ أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائلِ وَ المْحْرُومِ: « و در اموالشان برای سائل و محروم حقی (معین) بود».
وَ فىِ الْأَرْضِ ءَايَاتٌ لِّلْمُوقِنِين : «و روی زمین برای اهل یقین نشانههایی (متقاعد کننده) است».
بنابراین آزمون و ابتلا و آزمایش میتواند از برخورداری از نعمتی باشد . و این به آن معنی نیست که آن نعمت تبدیل به بلا و نقمت نشود، همانطور که فقر و بیپولی هم میتواند برای بسیاری از افراد زمینۀ شکوفایی استعدادهایشان شود.
انسانی که به این اصول مؤمن باشد میداند تقسیم نعمتها از طرف خداوند حساب و کتاب دارد و برطبق حکمتی است و میداند خداوند اگر بخواهد بهتر و بیشتر از دیگران به او خواهد داد، اگر شایستگی داشته باشد.
در رابطه با این مطالب، از رسول خدا (ص) نقل شده است که می فرمایند:خداوند به موسیبنعمران فرمود:لا تَحسُدَنَّ الناسَ عَلى ما آتَيتَهُم مِن فَضلى ، وَ لا تَمُدَنَّ عَينَيكَ اِلى ذلك ، و لا تُتبِعهُ نَفسَكَ فَاِنَّ الحاسِدُ ساخِطٌ لِنَعمى صادٌ لِقِسمِى الَّذى قَسَمتُ بين عبادى وَ مَن يَكُ كذلك فَلَستُ مِنهُ و لَيسَ منى، «ای پسر عمران، برآنچه از فضل خود به مردم داده ام حسد مبر و چشمت را دنبال آن دراز مکن ودلت را پی آن مبر، زیرا حسدبرنده از نعمت من ناراحت است و مخالف تقسیمی است که میان بندگانم کردهام و کسی که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست. (میان من و اوارتباط و آشنایی نباشد».
شخص حسود با زبان حال به خداوند اعتراض میکند که چرا فلان نعمت را به فلان کس دادهای؟!این چه حکمتی است و چه عدالتی؟! چرا به من نمیدهی؟! و نیز به زبان حال میگوید: هرگاه خدا به دیگری نعمتی دهد ، ممکن است العیاذبالله نتواند به من هم بدهد ، پس چه بهتر که نعمت از او سلب گردد تا به من برسد.
عدم آگاهی از حکمت خداوند میتواند یکی دیگر از علّت های حسادت باشد که چرا خداوند یکی را سرمایهدار و دیگری را بینوا و یا کسی را شاه و دیگری راگدا میکند، به یکی فضل و نعمت میدهد و از دیگری میستاند. اگر انسان به این مسئله یقین داشته باشد و بداند که خداوندی حکیم، علیم و خبیر و قادر، جهان را مدیریت میکند ، کمتر دچار حسادت میشود، اگر شخص به این باور برسد که بدون حکمت و علم الهی برگ از درخت نمیافتد به این نتیجه میرسد که بهره مندی از نعمتی یا میتواند به عنوان پاداش باشد یا اینکه آزمونی را به همراه دارد و یا حکمتی دیگر که او از آن آگاه نیست و تنها خداوند آگاه و خبیر میداند که چه میکند. کسی که براین باور برسد که خداوند بدون حکمت هیچ کاری را انجام نمیدهد، به این باور نیز خواهد رسید که نعمت دادن خداوند به انسانها هم بی حکمت نخواهد بود. بنابراین از وجود نعمتهایی که در دست دیگران است رنج نمیبردو خواهان نابودی و از میان رفتن آنها نمیشود و بهآن نعمت ها حسد نمیورزد.
2-10- 2-تزلزل در پایههای ایمان به پروردگار
ضعف ایمانی یکی از اساسیترین علّتهای رشد حسادت است. تمام اعمال و رفتار حسود نتیجۀ ضعف ایمان اوست، همانطور که ایمان قوی جلوی رشد حسد را گرفته و ریشۀ آن را میخشکاند . کسی که دارای ایمان است بد برادر و خواهرش را نمیخواهد وبیایمانی نه تنها صفت حسد بلکه تمام صفات رذیله را رشد میدهد.
امام علی السلام میفرماید:لا تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ، «حسد نورزید که حسد ایمان را چونان آتشی که هیزم را خاکستر کند ، نابود میسازد».
امام خمینی (رحمهالله)یکی از عواملی راکه نه فقط برای حسد بلکه برای همۀ ناهنجاریهای اخلاقی معرفی میکند، ایمان است.ایشان میفرمایند :«آن کسی که حسد میورزد و زایل شدن نعمت غیر را آرزو کند و کینه صاحب نعمت را در دل دارد، بداند که ایمان ندارد که حق تعالی از روی صلاح تمام این نعمت را نصیب او کرده است و دست فهم ما از آن کوتاه است و بداند که ایمان ندارد به عدل خدای تعالی و قسمت را عادلانه نمیداند، تو در اصل عقاید میگوئی خدای تعالی عادل است ، این جز لفظ چیز دیگر نیست ، ایمان به عدل با حسد منافی است.»
با توجه به اینکه حسد یک بیماری روحی و روانی شناخته شده است و مثل خوره جسم و جان انسان حسود را نابود میکند و او را مستعد هرگونه بیماری جسمانی کرده و در نهایت منجر به مرگ او میشود.ایمان یکی از راهکارهای معرفتی برای کاهش فشار روانی و دستیابی به بهداشت و سلامت روانی شناخته و معرفی گردیده است.و همچنین در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (ص) آمده است:
لا يَجْتَمِعُ فِي جَوْفِ عَبْدٍ الإِيمَانُ وَالْحَسَدُ، «ایمان و حسد با هم در کسی جمع نمیشود» .
خداوند در آیه دیگری میفرماید: الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئكَ لهَمُ الْأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُون، «کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالودهاند، آنان راست ایمنی و ایشان راه یافتگانند».
این آیه را شاخصترین آیات مربوط به آرامش روانی دانستهاند که در آن امنیت، آرامش ، بهداشت روانی و هدایت را از آثار ایمان میشمارد.
2-10- 3- عدم توجّه به عظمت خداوند
توجّه به عظمت خداوند انسان را از حسادت باز میدارد، زیرا منشأ حسادت، حقارت روح و تنگ نظری و نداشتن پشتیبان معنوی است . توجّه به پروردگار ابتدا فکر و اندیشۀ انسان را نیرو میبخشد و بعد از فکر به محیط زندگی انسان راه پیدا کرده و در اخلاق و رفتار آدمی تأثیر میگذارد و زندگی انسان را خدائی میکند، توجّه به عظمت خداوند باعث خودسازی و تقوای درونی انسان میشود و بعد از آن باعث بلندنظری انسان شده و زندگی انسان را به سمت وسوی الهی شدن سوق میدهد، ارتباط با چنین منبع لایزالی موجب درمان و پیشگیری از بسیاری از بیماری های روانی و اخلاقی میشود که حسادت یکی از بزرگترین بیماریهای اخلاقی و ریشۀ بسیاری از جنایات و فسادهاست .
تنگ نظری و خود کمبینی از عوامل مهم حسادت و داروی آن بلندنظری و توجّه به پروردگار بزرگ و قدرتاومیباشد.چگونه یک فرد خداپرست که پروردگارش را در بالاترین درجۀ مهربانی میبیند به انسانی حسادت برده و از بدبختی او احساس لذت میکند؟توجّه به عظمت پروردگار، انسان را تعالی میبخشد و از پستی و تنگنظری درمراحل بالا و الهی به فعالیت وامیدارد.
بهرهوری از روزی و زندگی و توجّه به خواست حکیمانۀ خدا و قدرت والای پروردگار، انسان را از حسادت کردن به دیگران باز میدارد و از ایثار و گذشت سرشار میکند و حتّی راحتی خویش را فدای آسایش دیگران میکند.
2-11- تعریف حسادت در روانشناسی
برخی روانشناسان ، صفاتی نظیر حسد را به شکلی خاص و کمی متفاوت نگاه میکنند. آنها حسد، ترس، خشم و مانند اینها را جزء غرایز میشمارندو براین باورند که غرایز در جایگاه خود ، میتواند مطلوب باشد و در عین حال، برای تکامل آن میتوان راهکارهائی را بیان کرد.
اصل روانشناسی جدید به علّت ارزش هیجانات غریزی با هرگونه پسزدگی آن مخالف است. از نظر روانشناسی ، هیچ عیبی در طبیعت بشر وجود ندارد. وقتی غرایز منحرف میشوند عیب خوانده میشوند. البته ارزش وجود غرایز را نیز باید در نظر گرفت.
غرایز در اصل جای خود ارزش دارند ، اگر در غیر جای خود و به سوی هدفهای غلط رهسپار شوند مضرّند. مثلاً پرخاشجوئی برای یک مرد 40 ساله عیب و نقص است. در صورتی که برای یک بچّۀ 12 ساله یک هیجان واقعی و لازم و با ارزش است. زیرااین غریزه به منظور رشد جسمی و روانی افراد به کار میرود و اگر کمکم به جرأت و شهامت تبدیل شود یکی از اخلاق خوب است و اگر به جنگ و دعوا منجر شود، درست استفاده نشده و در راه خلاف رشد کرده است.
پرخاشجوئی باید کمکم جای خود را به اعتماد به نفس و آرامش و وقار بدهد.صفاتی همچون: حسادت، تکبّر، خشم جزءغرایز شمرده شده و در جایگاهشان مطلوب میباشند و اگر این غرایزمنحرف شوند، این بد است.اینجاست که باید احساسات هیجانانگیز غریزی را از حالت اولیّه به هدفهای عالیتر وبهتر سوق داد.(تصعیدعملی)
برای هر غریزه میتوان سه راه در نظر گرفت: راه اصلی، راه انحرافی و راه تصعید.
به نظر هدفیلد ، احساس یک زن به ورود زن دیگری به زندگیاش را برای بقای خانواده لازم میداند و افراط این حس را انحراف و باعث به هم ریختن زندگی میداند وجهت تصعید این حس میگویدباید حس حسادت به حس والاتری یعنی اعتماد به نفس تبدیل شود و رشد کند.هدفیلد در کتاب روانشناسی و اخلاق میگوید: اخلاق جدید عبارت است از قبول غرایز و سوق آنها به سوی هیجانات ، برای بهبود وضع اجتماعی و روانی مردم دنیا و بالابردن سطح فکری آنان. و این امری است که هر چه در آن کوشش کنیم، ارزش دارد.
همۀ اینها یعنی اینکه، واپس زدن غرایز کار درستی نیست ، با آموزههای اسلام تطابق دارد.و تنها تفاوتی که هست اینکه ما غریزۀ حسادت را جزء غرایز مطلوب و باارزش نمیدانیم، بلکه حسد را غریزۀ منحرف شدهای میدانیم که از مسیر خود خارج شده است.
تضعیف هر میل شدیدخواه در وهلۀ پیدایش و یا پرورش آن ، جنبۀ باریک و غامض دارد. راز اینکار پیشگیری و یا محدود ساختن انگیزش هرمیلی از نخستین لحظه است که در مییابی، فلان حس و حالت دارد در باطن ما برانگیخته میشود. اگرچه بعید مینماید ولی میتوان این توانائی را کاملاً به دست آورد و آن اهمیّت فراوان دارد.
قدرت جلوگیری ذاتاً در همۀ ما هست و هرکس از راه تمرین، هرچند به درجات متفاوت امکان پرورش دادن این استعداد را دارد.
این راهکار در کلام معصومان نیز وجود دارد.
امیرمؤمنان علیه السلام میفرماید: أيها الناس تولوامن أنفسكم تأديبهاوأعدلوا بهاعن ضراوة عاداتها، « ای مردم کار تربیت خود را برعهده گیرید و نفس را از عادتهایی که بهآن حرص دارد بازگردانید ».
روانشناسفوق(ژ.آ.هدفيلد) تقویت انگیزه های ضعیف را باعث کنترل شدن انگیزههای شدید انحراف میداند، ایشان مینویسد:با تمهید وسایل و پیش آوردن فرصت برای استعمال و تحریک امیال بسیار ضعیف، نتایج عمده به دست خواهد آمد .میتوان حس کنجکاوی را برانگیخت وعلاقۀ جمعیت دوستی را افزایش داد و برحس جاهطلبی افزود و از حسّ افتادگی و حقارت اشخاص کاست و حس مهربانی و شفقت را از گفتار و رفتار تحریک نمود . خلاصه که با تعدیل کردن انگیزههای ضعیف و پائینتر از حد متوسط ، میتوان انگیزههای افراطی و از حدگذشته را کنترل نمود.
2-11-1- ریشه های تربیتی حسادت:عوامل تربیتی حسادت از دیدگاه روانشناسان
2-11-1- 1- احساس حقارت
این احساس از احساس آگاهانه یا ناآگاهانه فرد مبنی بر ناتوانی در انجام امور ناشی میشود و ریشۀ آن در کودکی و انعکاس آن در بزرگسالی است.آدلر، یکی از روانکاوان معروف غرب ، معتقد است که فعالیت انسان اساساً مبتنی بر احساس حقارت است و ریشۀ این احساس از دوران کودکی شکل یافته است.
بدین ترتیب که کودک احساس ناتوانی و ضعف میکند و به افراد بزرگسال اتکّا دارد. این احساس تا مراحل رشد با کودک همراه است. همین احساس حقارت، شخصیت وی را در زمینههای مختلف جهت میدهد. چنین احساس حقارتی، فرد را به سیطرهجوئی در ابعاد مختلفی که با اوضاع وی جور در میآید، وامیدارد تا به این ترتیب سیطرهجوئی را جایگزین احساس حقارت نماید، و در حالت ناکامی؛ این احساس به عقدۀ حقارت تبدیل شود.آنگاه باعث پارهای از اختلالات روانی و عصبی گردیده و انسان را به موجودی واقعاً پست ، شرور و مخلّ به نظم جامعه تبدیل مینماید.
بنابراین احساس حقارت و کهتری ممکن است زمینۀ تکامل فرد باشد، زیرا تمامی فعالیت انسان مبتنی براین احساس است، لکن درصورت شکست وناکامی تبدیل به عقدۀ حقارت شده که عقدۀ حقارت به نوبۀ خود منشاء بسیاری از اختلالات روانی از جمله:حسادت، خودنمائی، ریاکاری، تهمت، غیبت، دروغ ، استهزاء و رو آوردن به کامجوئیهای موقت از قبیل اعتیاد به مواد الکلی، بزهکاری و سرانجام به خودکشی منجر میشود.
2-11-1-2- ضعف اعتماد به نفس و نداشتن امنیت
از دیدگاه روانشناسان ، ریشۀ حسادت، ضعف اعتماد به نفس است، یعنی به دلایل روانشناختی افرادی که اعتماد به نفس پائینی دارند و هویت خود را از درون خویش دریافت نمیکنند و نیازمند و وابسته به تأئید دیگران هستند.درواقع افراد حسود به دنبال ضعف اعتماد به نفس و احساس نداشتن امنیت در شرایطی هستند که به رقابتهای ناسالم دست میزنند.برای مثال ، همۀ ما دوست داریم در روابط اجتماعی نسبت به همردیفهای خودمان رشد کنیم وبرای این رشد و ترقی همواره تلاش میکنیم و موفقیّتهای دیگران را علاوه بر تحسین کردن، گاهی به صورت الگوی خود قرار میدهیم.
اما افراد حسود سعی میکنند با خراب کردن چهرۀ کسانی که در سطح بالاتری از آنها هستند و درواقع کاستن ارزش آن در نظر دیگران، خود را بالاتر و بهتر جلوه دهند.آنها به جای کوشش برای رسیدن به سطح بالاتر، آنهایی که در سطح بالا هستند را به پائین میکشند تا به اصطلاح، با هم در یک ردیف قرار بگیرند. این تلاش ناسالم ، انرژی زیادی از آنها میگیرد و بسیار آزارشان میدهد.
در بین خانوادههایی که بین فرزندان خود تبعیض قائل میشوند و در این کار زیادهروی میکنند، فرزندان آنان به آسیب پذیری حاد دچار شده و به حسادت بدخیم میرسند، آنان حالتی جبرانکننده و تلافی جویانه میگیرند و علاقهمند هستند آنچه دیگری دارد از او بگیرند و او را از داشتن آن چیز یا موقعیت محروم کنند. ( در بچّه ها اغلب حسادتها به علّت مورد توجّه قرار گرفتن از سوی والدین است)در بزرگسالان ریشۀ آن همان نداشتن اعتماد به نفس است .
2-11-1-3- رابطۀ عزت نفس و حسد
عزت نفس را به شکست ناپذیری، آسیب ناپذیری، متانت، مناعت، شرافت، علوّ طبع، ارجمندی و بزرگمنشی معنا کردهاند. در برخی تعاریف عزت نفس هم به معنای مناعت و هم به معنای احساس ارزش شخصی آمده است.
یکی دیگر از ملاک های شخص سالم، دارابودن عزت نفس و احترام به خود است، به طوری که بالابردن آن میتواند از بسیاری از ناراحتیهای روانی جلوگیری کند. عزت نفس(احساس ارزشمندی) یعنی مقدار ارزشی که انسان به خود نسبت میدهد و یا دیگران برای او به عنوان یک شخص قائل هستند.درواقع عزت نفس از مجموعه افکار، احساسات، عواطف و تجربههای فرد در فرآیند زندگی اجتماعی ناشی میشود.
روانشناسان یکی از انگیزه های روانی انسان برای بقا و تحقق نفس را انگیزۀ عزت نفس، ارزش داشتن و هویت می دانند.به گونهای که با فقدان آن، شخص احساس حقارت و بیپناهی و دلسردی میکند و برای برآمدن از عهدۀ مشکلات ، فاقد اعتماد کافی میشود.
عدم عزت نفس یا حرمت خودِ پائین، به شکلهای گوناگون روانی و رفتاری بروز میکند و چونان خارهایی جانکاه، مانع انسان، در راه پیشرفت میشود. شناخت این خارهای جانکاه ، نشانههای بروز آنها و نیز شناخت علل و عوامل ایجادشان ، برای درمان ضرورت دارد.اینک عناوین برخی از آنها آورده میشود تا زمینۀای برای مطالعۀ فراتر باشد.
2-11-1-3-1- نشانههای عدم عزت نفس
خوف از پذیرش مسئولیتهای بزرگ
احساس حقارت درونی
خوف از حضور در محافل بزرگ
شکوه و نالههای زبونانه در برابر حوادث معمولی
دلهره و اضطراب
احساس عدم امنیت درونی
شتابزدگی
نا امیدی
عدم پایداری( استقامت ) در برنامهها و کارها
تردیدهای افراطی
منفی بافی و بدبینی
ترس های موهوم
خجالت های بیجاو.....
2-11-1-3-2- نقش عزت نفس در از بین رفتن حسد
حضرت علی علیه السلام در این زمینۀ میفرمایند: من کرم علیه نفسه، هانت علیه الدنیا، «هر کس برای خود ارزش قائل شد، دنیا(اعم از ثروت، مقام و موقعیت و ...) در نظرش کوچک جلوه میکند ». چنین فردی اهل تکبر، ظلم به دیگران و دوروئی نیست زیرا همۀ این صفات، از ذلّتی ناشی میشود که فرد در وجود خود مییابد. در مورد حسد نیز که موضوع اصلی این نوشتار است باید گفت: وقتی دنیا در نظر فردی بیارزش شود، بودن یا نبودن آن در دست کس دیگری برای او اهمیّتی ندارد و چنین فردی هیچ گاه به کسی حسادت نمیورزد.
فصل سوم آثار و پیامدهای حسادت
فهرست منابع
قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند.
نهج البلاغه ،ترجمه محمددشتی.
اکبری، محمود، خود و ناخود، چاپ اول، انتشارات سماء قلم،1384.
آمدی، عبد الواحد، غررالحکم و دررکلم، ترجمه محمد علی انصار، چاپ چهارم، ناشر، مؤسسه انتشاراتی امام عصر (عج)، 1385.
استوژل، ژان، روان شناسی اجتماعی، ترجمه: محمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1368.
آزاد، حسین، آسیب شناسی روانی، تهران، بعثت، چاپ نهم، 1384.
اللیثی الواسطی،علی ابن محمد، عیون الحکم و المواعظ، چاپ اول، قم،1376.
الامام صادق علیه السلام، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، شرح: عبد الرزاق گیلانی، تهران، نشر صدوق، 1407ق.
امیر حسینی، خسرو، خانواده خوشبخت، فرزند موفق، روانشناسی فرزند، تهران، ناشر: عارف کامل، جاپ سوم،1385.
ابن منظور، محمد ابن مکرم،لسان العرب، بیروت: لبنان، دارصادر، چاپ سوم.
اربلی، علی ابن عیسی، کشف الغمه، ج2، تبریز، چاپ مکتبه بنی هاشمی،1381ق.
اسپینوزا، اخلاقیات، کتاب چهارم، پاریس، انتشارات لوسوی، مجموعه «نکات مورد بررسی»، 1999.
اتکینسون، ریتال و همکاران، زمینه روان شناسی، ترجمه: محمد نقی براهنی و همکاران، تهران، رشد، 1369.
احمدیان، ابراهیم، و بابائی، سید مصطفی، ترجمه: سرح العیون فی شرح العیون، قم، انتشارات بکا، چاپ اول، 1386.
ایلینگورث، رونالدس، کودک و مدرسه، مترجم: دکتر شکوه نوابی نژاد، 1371.
احدی،حسن و بنی جمال، شکوه السادات، روانشناسی رشد، تهران: پردیس، 1379.
احمد ابن یعقوب، ابن واضح، الیعقوبی، تاریخ یعقوبی، (م 284ق)، بیروت:دارصادر.
امینی، ابراهیم، تربیت، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، 1381.
الهی، بهرام، طب روح، پاریس، انتشارات دروی، 2000.
افضل نیا، محمد رضا، بهداشت روانی خانواده، ناشر: نسل نو اندیش، چاپ اول، 1386.
ابن بابویه قمی، محمد ابن علی (شیخ صدوق)، الخصال، م381ق، قم مؤسسه النشر الاسلامی، 1414ق.
امیری فیروز کوهی، سید عبد الکریم، تصحیح کلیات صائب تبریزی، تهران: نوین،1362.
باستانی، محمود، اسلام و روان شناسی، ترجمه: محمود هوشیم، آستان قدس، 1372ق.
بوریا، مشیله، کتاب جامع تربیت کودک(2)، مترجم: دکتر محمد بهشتیان، تهران، ناشر، بهشتیان، چاپ اول، 1389.
پارسا، محمد، زمینه روان شناسی، تهران، بعثت.
پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه( مجموعه کلمات قصار)، تهران، دنیای دانش، چاپ جهارم، 1382
جمعی از نویسندگان، بهداشت برای حوزه علمیه، انتشارات وزارت بهداشت، معاونت امور بهداشتی،1363.
جی، گینات، هایم، رابطه والدین و کودکان، ترجمه: سیاوش سرتیپی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371 .
آیت الله جوادی آملی، عبد الله، مفاتیح الحیاة، تحقیق و تنظیم، محمدحسین فلاح زاده، یدالله مقدسی، سید کمال عمادی، محمود لطیفی و جعفرآریانی، چاپ اول، قم، مرکز نشر اسراء، 1391.
الجوزی، محمدبن اسماعیل، الترغیب والترهیب، قاهره، دارالحدیث، 1414ق.
حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق.
حسینی کوهساری، سید اسحق، نگاهی قرآنی به فشار روانی، کانون اندیشه جوان.
حکیمی، محمود، نگرشی بر تعلیم و تربیت کودک و نو جوان، انتشارات مجمع علمی و فرهنگی مجد، 1374.
حرعاملی، محمد ابن حسن، وسائل الشیعه (آل البیت)، چاپ اول، قم،مؤسسه ال البیت علیهم السلام لاحیاء التراث،1411ق.
خدیوی زند، محمد مهدی، مباحث اساسی در روان شناسی تربیتی، انتشارات تربیت،1373.
آیت الله ،خمینی، روح الله، صحیفه نور، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1369.
آیت الله خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی، چاپ 22، 1379.
دستغیب، عبد الحسین، گناهان کبیره، چاپ دوم، ناشر: مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب جزایری، 1383.
دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی، تحولی از کودکی تا بزرگسالی، تهران:سمت، 1376.
داور پناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القران، تهران، صدرف،1375.
دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد، تهران: سمت، 1374.
دهخدا، علی اکبر و دیگران، لغت نامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، 1372.
دیلمی، حسن، ارشادالقلوب، قم، شریف رضی، 1412ق.
راجرز، دوروتی، روان شناسی کودک، مترجم: غلامعلی سرمد، انتشارات نیک آموز.
راغب اصفهانی، حسین ابن محمد، المفردات فی غریب القران، دارالعلم، الدار الشامیه، 1412.
زینالی، حمدالله، بهداشت روانی خانواده، ماهنامه تربیت، معاونت آموزش و پرورش نظری و مهارتی وزارت آموزش و پرورش، 138فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1371.
سادت، محمد علی، راهنمای پدران و مادران، شیوه های برخورد با نوجوانان، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1371.
سعدی، مصلح بن عبدالله، گلستان، تصحیح و شرح لغات: علی هرندی شیروانی، ناشر، قم دارالفکر.
سیف، سوسن، کدیور، پروین، کرمی نوری، رضا و لطف آبادی، حسین، روان شناسی رشد (1)، تهران: سمت، چاپ هشتم، 1373.
السیوطی، عبد الرحمان بن بکر، الجامع الصغیرفی احادیث البشیر النذیر، م،911ق.
سروش، محمد علی، شعله های سرد، قم، دارالحدیث، پژوهشکده علوم و معارف حدیث، چاپ دوم، 1386.
سهرابی فر، محمد تقی، حسد، چاپ و نشر عروج وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1386.
شعاری نژاد، روان شناسی رشد بزرگسالان در فراخنای زندگی، نشر، پیام آزادی، 1373.
شفیع آبادی، عبدالله، راهنمائی و مشاوره کودک، تهران: سمت، چاپ هشتم، 1379.
شرقاوی، حسن محمد، گامی فرا سوی روان شناسی اسلامی، ترجمه: دکتر سید محمد باقر حجتی، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375.
شجاعی، محمد صادق، توکل به خدا، راهی به سوی حرمت خود و سلامت روان، چاپ سوم، انتشارات مؤسسه آموزشی امام خمینی، 1387.
شولتز، دوان، نظریه های شخصیت، ترجمه: یوسف کرمی و همکاران، تهران، ارسباران، چاپ دوم، 1378.
شعیری، تاج الدین، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، 1363ش.
شجاعی، محمد صادق، دیدگاههای روان شناختی حضرت آیت الله مصباح یزدی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، مرکز انتشارات، جاپ دوم، 1386.
شاملو، سعید، بهداشت روانی، تهران، انتشارات رشد، چاپ 22، 1390.
شعاری نژاد، علی اکبر، روانشناسی رشد، تهران: اطلاعات، چاپ هجدهم، 1386.
الشعیری السبزواری، محمد ابن محمد، جامع الاخبار او معارج الیقین فی اصول الدین، قم، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1414ق.
صادقیان، احمد، قرآن و بهداشت روان، انتشارات پژوهشهای تفسیر و علوم قران، چاپ اول، 1386.
آیت الله، صدر، سید رضا، حسد، به اهتمام سید باقر خسرو شاهی، قم، بوستان کتاب، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1382.
طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش.
طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 20، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ایران، 1389ه.ق.
طبرسی، حسن ابن افضل، مکارم الاخلاق، ناشر: شریف رضی، 1370.
طا هری، حبیب الله، نقش باورهای دینی در رفع نگرانیها، قم، انتشارات زائر، 1388.
عده ای از روان شناسان، دایرةالمعارف روان شناسی، ترجمه: دکتر عنایت الله شکیبا پور، فرروغی، بی تا.
العاملی زین الدین،( شهید ثانی) کشف الریبه عن احکام الغیبة، تهران، المکتبة المرتضویه.
عطاردی، عزیزالله، ترجمه الایمان و الکفر بحارالانوار، انتشارات عطارد.
العسگری، ابو هلال، معجم الفوق اللغویه، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1370.
فیض کاشانی، ملا محسن، دیوان فیض، تهران، پیمان، 1372.
فلسفی، محمد تقی، جوان، ج2، نشر، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، چاپ اول،1353ش.
فلسفی، محمد تقی، کودک، ج2، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، 1342.
فرجی، ذبیح الله، عقده ها، تهران: کاویان، 1352.
فرمهینی، محسن، فرهنگ توصیفی علوم تربیتی، تهران، اسرار دانش، 1378.
فیض کاشانی، مولی محسن، ( راه روشن ، ترجمه کتاب المحجةالبیضاء فی تهذیب الاحیاء)، ترجمه، عبدالعلی صاحبی، جلد پنجم.
قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 2و 11، تهران، ناشر مرکز فرهنگی درسهائیاز قران،1373.
قمی، شیخ عباس، سفینةالبحار، قم، دار الاسوه 1422ق.
قائمی، علی، روان شناسی و تربیت کودکان شاهد، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران.
الکراجی الطرابلسی، محمد ابن علی، (م،449ق) کنز الفوائد، به کوشش: عبدالله نعمة، قم دارالذخائر، 1410ق.
کلینی،الکافی، ترجمه صطفوی، چاپ دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365.
گورینه بئاتریس، روسو اگنس، غلبه بر حسادت، ترجمه: ویدا علیخانی و سوسن نیک، تهران،نشر آینده سازان شهر آب، 1387.
گنجی،حمزه، بهداشت روانی، نشر، ارسباران، 1376.
مکارم شیرازی، ناصر، یکصدو پنجاه درس زندگی، نرم افزار مرکز تحقیقات.
مهاجری، مسیح، شناخت قرآن از زبان قرآن، تهران، انتشارات اوج، 1360.
موسوی لاری، مجتبی، رسالت اخلاق در تکامل انسان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1376.
مازلو، آبراهام، روان شناسی شخصیت سالم، ترجمه: شیوا رویگردان، تهران، انتشارات هدف، چاپ اول، 1367.
مجلسی دوم، مولی محمد باقربن مولی محمد تقی، مراة العقول فی شرح اخبار ال الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1404ق.
مصطفوی، سید حسن، التحقیق، فی کلمات القران الکریم، تهران، مرکز الکتاب للترجمهو النشر، جاپ اول.
مشکینی، علی، تحریرالمواعظ العددیه، قم، الهادی، چاپ هشتم، 1424ق.
مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1357.
مطهری مرتضی، انسان کامل، قم، انتشارات صدرا.
معین ، محمد، فرهنگ فارسی، تهران: سمت، 1374.
آیت الله، مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ناشر، مدرسة الامام علی بن ابی طالب، چاپ اول،1378.
آیت الله، مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، ناشر: دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.
مکدوگال، ویلیام، روان شناسی علمی برای همگان، ترجمه: وحید مازندرانی.
مرکز مشاوره حوزه علمیه قم، فرایند حسادت در فرهنگ قرآن و عترت، 1381.
مجرد، ناصر، خود سازی جسمی و روحی، انتشارات مجرد، چاپ اول، 1373.
آیت الله،. مکارم شیرازی، ناصر، سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، نرم افزار مرکزتحقیقات اسلامی نور.
مولوی، جلال الدین محمد، (م 672ق)، مثنوی معنوی، تصحیح: ناهید فرشاد مهر، تهران، نشر محمد، 1378ش.
نجاتی، محمد، قران وروان شناسی، ترجمه عباس عرب، ناشر: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1367.
نوابی نژاد، شکوه، رفتار بهنجار و ناهنجارکودکان و نو جوانان و راههای پیشگیری ودرمانناهنجاریها، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1372.
نریمانی، محمد، اختلالات رفتاری کودکان ونوجوانان، انتشارات نیک آموز،1382.
نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، تصحیح رضا مرندی، انتشارات اهقان، چاپ پنجم، 1384.
نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط الوسائل، مؤسسه ال البیت، علیهم السلام، قم 1408ق.
واشه، پیر، چه کنیم تا همیشه تندرست و شاداب باشیم، مترجم: دکتر محمد حسین سروری، نشر همگام، چاپ اول،1362.
هدفیلد، ژ.آ، روان شناسی و اخلاق، ترجمه: علی پریور، تهران، انتشارات علمی فرهنگی.
یوسفیان، نعمت الله، تربیت دینی فرزندان، قم، ناشر: زمزم هدایت، 1386.
منابع لاتین
Daniel Martin What Is Morbid Jealousy? Jan 2010 http:// www. Psychology.suite101.com
نرمافزارها
نورالثقلین
جامع تفاسیر نور
جامع الاحادیث نور
بسمه تعالى
الصفوة
الشريعة الإسلاميّة تهتمّ بالصحّة النفسيّة إهتماماً خاصّاً و يُعلّق عليها مكانةً مرموقةً بحيث أنّها تعتبر اﻟﻣﺆمن إنساناً يتمتّع من قلبٍ سليمٍ وصحّةٍ نفسيّةٍ ، و يعتقد بانّ الكثير من الرذائل و الأخلاقيّات السيّئة تنجم عن المشاكل النفسيّة ، ومن جهةٍ أخرى نذكر الحسادة و نتكلّم عنها بإعتبارها إحدى الرذائل التي تلعب دوراً هامّاً في إنحراف الانسان من مساره الذي يقضيه للحصول على الكمال و الرفعة .نظراً لما يأتي في كلماتٍ يوردها علماء الدين العظام عن الحسادة و عن جذورها و عن أسبابها الأساسيّة التي تنبعث جميعاً عن نفس الانسان و عقله وروحه إضافةً الى أنّها لا ﺗﺆثّر سلبيّاً على جسم الانسان فحسب بل تجعل أمراضه تتفاقم وتهدّد صحّته النفسيّة و الروحيّة ايضاً، إذن بسبب هذه الأهميّة الخاصّة و المكانة العالية التي شهدناها بالنسبة الى هذا الموضوع ، بذلنا قصارى جهدنا لكي ننجز هذه الدراسة وهي تمّت طبقاً للطريقة الوصفيّة المستخدَمة في المكتبات ، و الهدف المتوخّى منها هو ان ندرس الاثار التي تتركها الحسادة على صحّة الانسان النفسيّة و الروحيّة و الطرق الواردة لعلاجها من منظر الآيات و الروايات .نظراً للاسباب اﻟﻣﺆدّية الى الحسادة و جذورها و المواقف والمجالات التي تجعل الانسان يُصاب بهذا المرض ، في كثيرٍ من الحالات نرى انّ السبب الاساسيّ الذي ﯾﺆدّي الي الإصابة به هو انّ الانسان يفقد ثقته بنفسه ويشعر بأنّه حقيرٌ لا قيمة له ، او بسبب انّه يُعاني من الضعف في علمه أو إيمانه ، في مثل هذه الحالات يلجأ الانسان الى الحسد تسكيناً لآلامه و متاعبه الناجمة عن ضعفه ويتمنّى ان لا يتمتّع الآخرون ممّا لايتمتّع منه نفسه .بعد ما تعرّفنا على هذه الاسباب ، تمكّنا من الحصول على بعض النتائج و هي تشير الى انّ الاشخاص المُصابين بمرض الحسادة ينبغي لهم ان يعرفوا قدراتهم و خصائصهم الإيجابيّة علاجاّ لمرضهم ثمّ يجب ان يقوموا بتعزيزها لتساعدهم في الحصول على النعم التي يرغبون فيها و يوفّروا لأنفسهم أسباب التقدّم ومستلزماته ونتيجةً لذلك يسبّبون الى تطوّرفي مجتمعهم.الاسلوب الاساسيّ الذي ينتهي الى العلاج هو تقوية الإيمان وتصحيح الآراء و العقائد ، لأنّ الانسان كلّما يجهد ليعرف نفسه ويبذل جهوده الكبيرة لكي يعرف قدراته معرفةً صحيحةً، لن ينجح سعيه إلاّ إذا عرف ربّه و إرتقى من علاقته معه، هو الّذي يُمكّنه من ان يتّخذ خطوات لتحقيق الكمال الحقيقيّ بمعنويّاتٍ عالية وجسمٍ قويٍّ
المفردات الأساسيّة : الحسادة ، الصحّة النفسيّة ، العلاج ، الآيات ، الروايات.
وزارة العلوم و البحوث والتكنولوجيا
جامعة القران الكريم و معارف اهل البيت عليهم السلام
نائب مدير الجامعة للأبحاث
رسالة ماجستير في علوم نهج البلاغة
العنوان : دراسة الآثار التي تتركها الحسادة على الصحّة النفسيّة و الطرق الملائمة لعلاجها من منظر القران و الروايات
المشرف :
فخامة الدكتور : شهاب الدين ذو فقاري
المستشار:
فخامة الدكتور : مهدي صدر ارحامي
التدوين :
بتول نجّاريان خوراسغاني
خريف 1435
Abstract
Islam has observed a great value to the mental health. Hence it mentioned the faithful person who is the one with a pure heart and has the mental health, and it also believes that the sources of reprobation is the Psychosis. Jealousy is a kind of reprobationwhich is responsible for makes human go astray and prevents him from the perfection and righteous. According to the sayings of the religiousleaders, the origin of jealousy refers to the human soul and endangers both his/her body and soul. It has not only terrible effects on the body and creates illnesses, but puts the mental health on danger. Therefore considering the importance of subject, this thesis which is a descriptive library method one, is to survey the effects of jealousy on the mental health and the way to treat it from the view point of the Qur’an and traditions. According to the roots of jealousy, in many cases lack of self-confidence, feeling humiliation, ignorance and weakness of faith are known as the main causes of jealousy. In such cases, a jealous envies the others to relieve the suffering caused by his weakness and he doesn’t desire what he himself doesn’t have for the others. Therefore based on these effects the most important results show that to treat the jealousy, men and women should recognize their abilities and achieve the blessings have in their mind through these abilities. The main treatment is strengthening the faith and improving the attitude. Man can't attain his/her abilities unless he/she knows God and improves his or her relation with Him. God. In such a case he/she can move to the true perfection with a healthy body and spirit.
Keywords: jealousy, mental health, treatment, Verses, traditions.
‚Ministry of Science Research and Technology
The university of Quran and Etrat Teachings
Deputy of Research
«M.A» Thesis on Nahj al-balagha Sciences
Title:
Surveying the effects of jealousy on the mental health and how to treat it from the view point of the Quran and traditions
Supervisor:
Shahab al-din Zoufaghari Ph.D.
Consulting Advisor:
Mahdi Sadr-arhami M.A
By:
Batoul Najarian Khorasgani
Fall 2013